سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زن وسیاست

از نظر قرآن انسانها طورى آفریده شده است که جفت‏خواهى به سرشت و خلقت آنها برمى‏گردد و تشکیل خانواده معلول همین جفت‏خواهى است، و هیچ مردى و هیچ زنى نیست که براى او جُفتى خلق نشده باشد، اینها به حسب فطرت خود در پى یافتن جفت خود کوشش و تلاش مى‏کنند، و قرآن کریم در این‏باره مى‏فرماید:

«و خلقناکم ازواجاً».(15)

«و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً».(16)

«و اللّه خلقکم من تراب ثمّ من نطفةٍ ثمّ جعلکم ازواجاً».(17)

«فاطر السّموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجاً».(18)

جفت‏گرایى به تصریح قرآن کریم، در میان حیوانات هم است: «و من الانعام ازواجاً»(19) ولى فرقى که قرآن کریم میان جفت‏گرایى انسان و حیوان مى‏گزارد این است که در مورد حیوانات صحبت از اینکه جفتها وسیله سکون و آرامش یکدیگرند و در میان آنها مودّت و رحمت قرار داده شده است نیست، ولى در مورد انسان این مطلب با صراحت هر چه بیشتر بیان شده و مورد تأکید قرار گرفته است.(20)

نیز خداوند مى‏فرماید:

1- «خلق لکم من انفسکم ازواجاً»(21) ؛ همسران از خودتان آفریدیم.

براساس این تعبیر، پیوند میان زن و شوهر چیزى جز پیوند دوستى و پیراسته از هر انگیزه دیگر نیست.

2- «لتسکنوا الیها»؛ تا آرامش یابید.

«سکن» دست یافتن به مقام سکونت و آرامش است، و این تعبیر قرآن اشاره به این واقعیت دارد که آرامش، مقام و موقعیتى است که انسان در پهنه هستى باید به آن دست یابد و از دیدگاه قرآن وظیفه خانواده زمینه‏سازى براى همین هدف است.

3- «و جعل بینکم مودّة». میان‏تان دوستى بر قرار ساخت.

در خانواده محبّت بین زن و شوهر است که آنها با تعامل دوستانه و همکارى در مسیر شناخت خود و خداى خود به آرامش مى‏رسد و در وادى امن الهى گام مى‏نهند.

4- رحمة. اصل مهربانى.

اُلفت زن و شوهر و همکارى آن دو با نیروى عشق و محبّت در مسیر کمال، رحمت و مهربانى را براى خانواده و دیگران به بار مى‏آورد، پس پیوند سالم است که ضامن فراهم شدن زمینه مناسب براى ارتباط مسئولانه و ماندگار است.(22)

به همین جهت است که اگر زن و مرد در انتخابات همسر به این اصل اساسى «سکون و آرامش» توجّه نداشته باشند و حقیقتاً در صدد یافتن وسیله سکون و آرامش برنیایند و خانواده‏اى تشکیل ندهند که تجلّى‏گاه مودّت و رحمت باشد ناکام مى‏ماند و روى خوشبختى را نمى‏بیند.(23)

آمیزش جنسى و فرزنددار شدن و زیباییهایى ظاهرى به خودى خود امر جسمانى و بدنى هستند و در این میان نباید آمیزش روحها و نیازى که روان زن و مرد به یکدیگر دارند از نظر محو گردد.

در محیط خانواده اگر فقط روابط جسمى و واکنش‏هاى فیزیکى مطرح باشد و بس، روحها سرگردان مى‏ماند و در تمام عمر از حسرت ناکامى مى‏سوزند و مى‏سازند و تردیدى نیست که هرگاه روحها ناکام و حسرت‏زده باشد جسمها نیز پریشان و ناتوانند.(24)

زن چه نقشى در خانواده دارد؟

از نظر قرآن زن در خانواده دو نقش اساسى دارد، نقش اوّل زن این است که با پرتو جذّاب عاطفه و محبّت و دلسوزى خدادادى، تلخیهاى زندگى مشترک زناشویى را مى‏زداید. و قرآن مى‏فرماید:

«و من آیاته أنْ خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة».(25)

یعنى از نشانه‏هاى او این است که از خود شما جفت‏هایى براى شما آفرید تا نزد ایشان آرامش یابید و میان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت.

در نقش دوم، زن قدرت آفریدگارى و ربوبى خداوند را با پرورش جنین و تربیت کودک به نمایش مى‏گذارد، قرآن مى‏فرماید:

«و اللّه جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدة».(26) یعنى خداوند براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما پسران و نوادگان پدید آورد.

خانواده گسترده در قرآن

قرآن کریم بر همبستگى میان اعضاء یک فامیل و یا خانواده گسترده تأکید فراوان دارد، و لذا خانواده در جامعه قرآنى به پدر و مادر و فرزندان محدود نمى‏شود بلکه روابط خانوادگى از این محدوده فراتر رفته و بسیارى از اقوام نزدیک را نیز در بر مى‏گیرد:

«و آت ذالقربى حقّه و المسکین و ابن السّبیل...»(27)

«... و اذا حضر القسمة اولوالقربى و الیتامى و المساکین فارزقوا هُم منه و قولوا لهم قولاً معروفاً».

«و اعلموا انّما غنمتم من شى‏ءٍ فاِنَّ للّه خمسه و للرّسول و لذالقربى...»(28)

خانواده گسترده، نهادى است که اگر داراى سایر خصوصیات یک جامعه قرآنى باشد مى‏تواند هم براى مردان و هم براى زنان کانون سعادت و آرامش باشد، اجمالاً به برخى از مزایا و فوائد چنین خانواده‏اى اشاره مى‏کنم.

الف) خانواده گسترده، خصوصیات اخلاقى اعضاء خود را تصحیح و تعدیل مى‏نماید، چرا که عضو چنین خانواده‏اى اعمال خود را نه فقط تحت نظارت یک فرد بلکه در معرض قضاوت خانواده‏اى بزرگ مى‏بیند.

ب) زنان در خانواده گسترده اسلامى قادر خواهند بود بیشتر به فعالیت‏ها و مشاغل خارج از خانواده بپردازند بدون اینکه زیانى متوجّه همسر و فرزندان یا سالخوردگان خانواده شود، زیرا همواره اشخاص بالغ دیگرى در خانه حضور دارند که آنان را در کارهاى داخلى یارى رسانند.

ج) چنین خانواده‏اى از وسعت و تنوّع روحى و عاطفى برخوردار مى‏باشد و این موهبت را به طور یکسان در اختیار کودکان و بزرگسالان قرار مى‏دهد، و تجربه نشان داده است که این امر در استحکام پیوند ازدواج نقش مؤثرى دارد.

د: در یک جامعه قرآنى، مطلقا نیازى به تأسیس نهادهایى چون (خانه سالخوردگان)، (دهکده بازنشستگان)، (کلوب افراد مجرّد) و نظایر آن وجود ندارد، چرا که نیازهاى روانى و عاطفى افراد از زن و مرد، پیر و جوان در خانه گسترده تامین مى‏گردد.(29)


ارسال شده در توسط
10 خصوصیت زوجهای خوشبخت

The image “http://www.mardoman.com/images/family/71.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

عشق راهی برای ابراز احساسات است....اما برای ابراز عشقتان نباید حتماً منتظر مناسبات و فرصت های خاص باشید. با به کار بستن این عادات ساده اما مهم در زندگی خود، رابطه عشقیتان را بیش از پیش رونق بخشید تا شما نیز جزء زوج های خوشبخت به حساب بیایید.

1. حداقل روزی یکبار به همسرتان بگویید "دوستت دارم." مطمئن باشید که همسرتان به شنیدن این کلمات نیاز دارد.

2. موقع سلام و خداحافظی همدیگر را در آغوش گرفته و ببوسید.

3. تا پایان عمرتان، قرار ملاقات های عاشقانه تان فقط با همسرتان باشد. با همسرتان حتی بیشتر از زمانیکه دوست پسر یا دوست دخترتان بود رفتار کنید. یادتان باشد که همیشه باید عاشق و معشوق باقی بمانید. پس وقتی برای شام بیرون می روید، درب را برای خانمتان باز کنید، صندلی را برای وی بیرون بکشید، و موقع قدم زدن دست های همدیگر را بگیرید.

4. مسائل پیش پا افتاده را جدی نگیرید. می توانید اجازه دهید که عادات بد همسرتان اعصابتان را به هم بریزد و اذیتتان کند. می توانید هم این عادات را بپذیرید و برای بهبود وضعیت تلاش کنید. آیا همسرتان عادت دارد در خمیردندان را موقع مسواک زدن باز بگذارد؟ خمیردندانتان را جدا کنید. آیا شوهرتان عادت دارد لباسهایش را در همه جای خانه پخش کند؟ توجه نکنید، یا اگر هم خیلی اذیتتان میکند آنها را جمع کنید، و همیشه به خاطر داشته باشید که در قبال این گذشت شما، همسرتان هم کارهای فوق العاده ای برایتان خواهد کرد.

5. به جنبه مثبت قضیه فکر کنید. به جای اینکه در مورد راه هایی که همسرتان موجب یاس و ناراحتی شما می شود فکر کنید، در مورد همه چیزهای مثبتی درمورد او فکر کنید که همیشه نظرتان را جلب می کرده است.

6. وقتی عصبانی می شوید، کمی صبر کنید. وقتی هر دوی شما عصبانی هستید، اصلاً با هم صحبت نکنید. چند دقیقه صبر کنید، بیرون رفته و کمی قدم بزنید، یا روی تخت دراز بکشید. برای مدتی از همدیگر دور شوید. یک مکث کوتاه به هر دو شما این امکان را می دهد که به جای ناراحت کردن و رنجاندن همدیگر، عاقلانه درمورد چیزی که موجب ناراحتیتان شده است با یکدیگر صحبت کنید.

7. هیچوقت از اسرار و ضعف های همسرتان برعلیه او استفاده نکنید. آنچه که به نظر غیر مهم، جزئی، و پیش پا افتاده می آید ممکن است در نظر همسرتان بسیار جدی و پراهمیت باشد. باید تشخیص دهید که چه چیز برای همسرتان مهم است و به هیچ عنوان درمورد آن با دوستانتان، مادرتان، خانواده همسرتان و یا هیچ کس دیگر صحبت نکنید. همچنین سعی نکنید موقع دعوا آن مسائل را به رخ او بکشید. یک رابطه عاشقانه رابطه ای است که طرفین بتوانند به همدیگر اعتماد کنند و رازهای درونیشان را برای هم مطرح کنند.

8. اول به همسرتان فکر کنید. اگر هر دوی شما اینکار را انجام دهید، مطمئن باشید رابطه ای بسیار لذت بخش در انتظارتان خواهد بود. تا می توانید در جواب درخواست های همسرتان پاسخ مثبت بدهید و تلاش کنید که زندگی را برای او راحت تر کنید و مطئن باشید او نیز همین کار را برای شما خواهد کرد.

9. به همسرتان احترام بگذارید. به هیچ عنوان درمورد همسرتان پیش کسی بدگویی نکنید. وقتی درمورد او صحبت می کنید، بگذارید عشق و احترام شما برای همه آشکار شود.

10. هر روز زمانی را به باهم بودن اختصاص دهید. ببینید چه کاری برای هر دو شما بهتر است....با هم غذا بخورید، آخر شب وقتی کنار هم روی تخت دراز کشیده اید فیلم تماشا کنید، با هم برای قدم زدن بیرون بروید و کارهایی از این قبیل. حتی می توانید کارها را باهم مخلوط کرده و برنامه تان را متنوع کنید. اگر یکی از شما در مسافرت به سر می برد، شب ها به همسرتان زنگ بزنید و صدایش را بشنوید. فقط مهم این است که زمانی را کنار هم بگذرانید.

یادتان باشد...هرچه بیشتر برای رابطه تان وقت بگذارید، بیشتر عایدتان می شود. بگذارید عشق و عاشقی بخشی از زندگی روزانه شما را از آن خود کند


ارسال شده در توسط لیلا حق جو

آثار و فواید حجاب(قسمت اول)

آرامش خاطر

نبودن حریم میان زن و مرد و آزادى در معاشرتهای ممنوع و بیبند و بارى، هیجانها و التهابهاى جنسى را فزونى میبخشد و تقاضاى هر دو طرف را به صورت یک عطش روحى و یک خواست اشباع نشدنى در میآورد و این همان اختلاط روانى و روحى است. غریزه جنسى، قوه نیرومندى است که هر چه بیشتر از آن سپرى شود، طغیان و سرکشى او بیشتر میشود و ناگفته روشن است که اگر دختران و زنان یک اجتماع، پوشش لازم را نداشته باشند از آثار و پی آمدهاى طغیان و سرکشى این غریزه خطرناک در امان نخواهند ماند و سرانجام آرامش خاطر خود را به دریاى موّاج و خروشانى مبدّل میسازند.

شهید مطهرى (ره) در کتاب ارزشمند مسئله حجاب مینویسد:

چرا در دنیاى غرب این همه بیمارى روانى زیاد شده است؟ علتش آزادى اخلاقى جنسى (و بى بند بارى و عدم رعایت اصول اخلاقی) و تحریکات فراوان سکسى است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس و... انجام میشود.


ارسال شده در توسط لیلا حق جو
یکى از واجبات الهى که بر همگان بر نحو کفایى واجب است امر به معروف و نهى از منکر است، و این دو فریضه یعنى امر به معروف و نهى از منکر در اسلام از اهمیت خاص و ویژه‏اى برخوردار است، و به واسطه این دو است که سایر فرایض و واجبات الهى اقامه مى‏شود. و در قرآن مجید و اخبار ائمه علیهم السلام بر آن دو تأکید فراوان شده است و در اینجا بذکر بعض از آن آیات که جنبه خطابى دارد اکتفا مى‏شود.

1- «ولتکن منکم امّةٌ یدعون الى الخیر و یأمرون باالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هُمُ المفلکون».(9)

یعنى بایداز میان شما جمعى دعوت به نیکى، و امر به معروف و نهى از منکر کنند، آنها همان رستگارانند.

2- «کنتُم خیر امّةٍ أخرجت النّاس تأمرون باالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بااللّه...»(10)

یعنى شما بهترین امّتى بودید که به سود انسانها آفریده شده‏اید، امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنید و به خدا ایمان دارید.


معروف و منکر چیست؟

از آنجاییکه امر به معروف و نهى از منکر در اسلام یکى از واجبات است، لازم است خود معروف و منکر را بدانیم که معروف و منکر چیست؟

راغب در مفردات خود مى‏فرماید. المعروف اسمٌ لکلِّ فعلٍ یعرف باالعقل و الشّرع حسنةٌ، و المنکر ماینکر بهما.(11)

یعنى: معروف اسم از براى هر کارى است که عقل و شرع آن را نیکو بشناسند و منکر خلاف است یعنى اسم از براى هر کارى است که عقل و شرع آن را قبیح بشناسند.

پس هر کارى خوب و مورد پسند شرع و عقل باشد معروف است و هر کارى زشت که مورد پسند شرع و عقل نباشد منکر مى‏باشد.


آیا امر به معروف و نهى از منکر یک وظیفه همگانى است؟

در اسلام این یک امر مسلّم و قطعى است و از اطلاق آیات مذکور نیز استفاده مى‏شود که امر به معروف و نهى از منکر اختصاص به مردان ندارد شامل مردان و زنان هر دو مى‏شود یعنى همان‏طور که مردان در این آیات مورد خطاب واقع شده که امر به معروف و نهى از منکر بکنند و زنان هم مورد خطاب واقع شده است که امر به معروف و نهى از منکر بکنند.

به علاوه در بعض آیات تصریح به این مطلب شده است مثل، «المؤمنون و المؤمنات بعضُهُم اولیاء بعضٍ یأمرون باالمعروف و ینهون عن المنکر...»(12)

یعنى مردان و زنان مؤمن یار و یاور یکدیگرند. امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند.

و در مقابل، مردان و زنان منافق امر به منکر و نهى از معروف مى‏کنند.

«المُنفقون و المُنفقت بعضهم من بعضٍ یأمرون با المنکر و ینهون عن المعروف».(13) پس امر به معروف و نهى از منکر یک وظیفه همگانى است.


آیا امر به معروف و نهى از منکر موجب سلب آزادى نیست؟

به طور مسلّم، زندگانى دسته‏جمعى براى افراد بشر فوائد و برکات فراوانى دارد؛ ولى در مقابل آن، محدودیت‏هایى نیز براى او به بار مى‏آورد. به علت این‏که در برابر فوائد بى‏شمار زندگى دست‏جمعى، ضرر این نوع محدودیت‏ها جزئى و ناچیز است، بشر از روز اوّل تن به زندگى اجتماعى داده و محدودیت‏ها را پذیرفته است، و از آن‏جا که در زندگى اجتماعى، سرنوشت افراد به هم مربوط است و به اصطلاح، افراد اجتماع در سرنوشت یکدیگر اثر دارند، حق نظارت در اعمال دیگران، حق طبیعى و خاصیتِ زندگى دسته‏جمعى است.(14)


شرایط امر به معروف و نهى از منکر

براى امر به معروف و نهى از منکر، غیر از شرایط عامّه، شرایط خاصى نیز ذکر شده است که به طور خلاصه به آنها اشاره مى‏شود.

1- شخص امر و نهى کننده به درجه‏اى از شناخت و آگاهى برسد که بتواند کار امر به معروف و نهى از منکر را تشخیص دهد و افراد و گروهها را هدایت و ارشاد کند و آنان را از منکر دور ساخته و بر التزام و پاى‏بندى به معروف تشویق و ترغیب نماید.

از این رو بر افراد و گروههایى که عهده‏دار این مسئولیت و مأموریت مى‏باشند واجب است که خود در درجه مناسبى از فهم و شناخت فرهنگ اسلامى و اوضاع جامعه و ظرفیت افراد قرار داشته باشند تا به شناخت علل و عوامل مؤثر در ایجاد فساد و انحراف قادر بوده و بر اوضاع فکرى و علمى و روانى و اجتماعى که قصد تغییر و دگرگونى آن را دارند وقوف و آگاهى کامل داشته باشند.

2- در وجوب امر به معروف و نهى از منکر احتمال تأثیر شرط است، پس کسى که با منکر روبرو مى‏شود و یا آنکه در انجام معروف کوتاهى مى‏بیند، اگر احتمال مى‏دهد که تلاشهاى او در کسى که دست به منکر زده و یا معروف را ترک کرده است ثمره‏اى ندارد و نتیجه نمى‏بخشد، وجوب امر به معروف و نهى از منکر از او ساقط مى‏شود.

3- در وجوب امر به معروف و نهى از منکر شرط است که شخص که مورد امر و نهى قرار مى‏گیرد از کسانى باشد که بر انجام کارهاى حرام و ترک واجبات اصرار داشته باشد و امّا اگر شخص مورد نظر از این گروه نیست بلکه از کسانى است که خود به خود توبه مى‏کند به راه حق و حقیقت باز مى‏گردد امر به معروف کردن چنین کسى واجب نیست، چون هدف اصلى و اساسى امر به معروف و نهى از منکر حاصل و محقّق مى‏شود بى‏آنکه نیازمند به رویارویى و برخورد باشد.

4- دیگر از شرایط امر به معروف و نهى از منکر آن است که در نتیجه این امر و نهى بر شخص و یا گروهى که به امر به معروف و نهى از منکر مبادرت ورزیده‏اند ضرر و زیان وارد نیاید که بیش از نتایج اصلاحى مورد انتظار از امر و نهى باشد.

امّا اگر امر به معروف و نهى از منکر داراى نتایج اصلاحى مثبت باشد، گرچه اقدام به امر و نهى منوط بر زیان مالى و جانى مانند کشته شدن و زندان رفتن و آواره شدن باشد بر انسان مسلمان واجب است این ضرر و زیان را بپذیرد و امر به معروف و نهى از منکر بکنند.

ارسال شده در توسط لیلا حق جو
 
زن و مساله حجاب در خطابات قرآنی
یکى از مسائل بسیار مهم که در اسلام براى زنان به آن تأکید و سفارش شده مسئله حجاب است، حجاب براى زن به اتّفاق علما دین واجب مى‏باشد و آیات متعدّد در این باره داریم که بذکر دو تا آن بسنده مى‏شود.

آیه اوّل:

«قُل للمُؤمنات یَغُضُضنَ من ابصارهنّ و یحفُظنَ فروجهن و لایبدین زینتهنّ  الّا ظهر منها، و لیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ و لایبدین زینتهنّ...»(1)

همه فقها و دانشمندان اسلامى و مفسّران اتّفاق نظر دارند که این آیه دلالت دارد که بر زنان واجب است بدن و موى خود را از نامحرمان بپوشاند.(2)

توضیح اینکه در این آیه شریفه به پنج موضوع در رابطه با حجاب و حفظ حریم عفّت تصریح شده است.

1- زنان دیدگان خود را از نامحرمان فرو خوابانند. «یغضُضْنَ من ابصارهنّ».

2- زنان دامان خود را از هرگونه عوامل بى‏عفّتى حفظ نمایند. «و یحفُظْنَ فروجهنّ».

3- زنان زینت خود را جز آن مقدار که بطور قهرى آشکار است آشکار نسازند. «و لایبدین زینتهنّ الّا ماظهر منها».

4- زنان باید روسرى خود را به سینه خود بیفکنند. «ولیضربن بخمروهنّ على جیوبهنّ».

5- بار دیگر در قسمت پایان جمله فوق آمده. «و لایبدین زینتهنّ».


منظور از زینت چیست؟

زینت به معناى زیبایى، مقابل زشتى، و شامل هر نوع زینت طبیعى و عارضى، خواهد شد.

در تفاسیر، براى زینت معانى مختلف ذکر نموده‏اند. در تفسیر نمونه، آمده است: «حق این است که منظور از زینت‏آلاتى است که روى بدن قرار گرفته‏اند، طبیعى است که آشکار کردن چنین زینتى توأم با آشکار کردن اندامى است که زینت بر آن قرار دارد».

بنابراین، زنان حق ندارند زینت‏هایى را که معمولاً پنهان است آشکار سازند، هرچند اندام‏شان نمایان نشوند. به این ترتیب، آشکار کردن لباس‏هایى زینتى مخصوص که در زیر لباس عادى یا در زیر چادر مى‏پوشند مجاز نیست، چون قرآن از آشکار کردن چنین زینت‏هایى نهى کرده است.(3)

آیه دوم:

«یا ایّها النّبى قل لِازْواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذالک ادنى ان یعرِفْنَ فلایوأذین و کان اللّه غفوراً رحیماً».(4)

اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو جلبابها «روسرى‏هاى بلند»(5) خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه از کنیزان و آلودگان شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.

این آیه به اصل وجوب حجاب براى زنان تصریح نموده است و در پایان به یکى از فلسفه‏هاى حجاب که عدم‏آزار از ناحیه مزاحم‏ها است اشاره کرده است.

پس مى‏توان گفت این آیه در قرآن جامع‏ترین آیه در حفظ حجاب و حریم عفّت مى‏باشد.(6)

فلسفه حجاب

درباره لزوم حجاب و پوشش اسلامى براى زنان علّت و فلسفه ذکر شده که به بعض آن اشاره مى‏شود.

1ـ جلوگیرى از فساد

در مرد همواره غریزه جنسى فوق العاده قوى وجود دارد که او را به شدّت نسبت به زن علاقمند مى‏کند و از سوى دیگر زنان علاقه شدید به خودآرایى و نمایش خود دارد، نتیجه اگر حجاب و پوشش صحیح در جامعه نباشد هرکدام از زن و مرد همچون آتش و پنبه به سوى هم نزدیک مى‏شوند و شعله‏ور مى‏گردند، و روشن است دود سیاه چنین آتشى به چشم همگان آسیب مى‏رساند و موجب فسادهاى گوناگون و زمینه‏سازى براى جرائم و بزه‏کاریهاى مختلف خواهد شد.

2ـ حفظ کرامت زن

زن از نظر حقوق و شخصیت انسانى با مرد یکسان است، حرمت و کرامت او به این است که به عنوان یک انسان شرافتمند به او نگریست نه به عنوان یک وسیله جنسى و وسیله تبلیغ کالا و دکور اطاقها و عاملى براى جلب سیّاحان و آن بانویى که برهنه یا بدحجاب از خانه بیرون مى‏آید تا به خانه برگردد دهها و صدها افراد سبکسر و بیماردل او را بچشم شهوت مى‏نگرند.

3ـ جلوگیرى از بیماریهاى روانى

هرگاه پوششى براى زنان نباشد و آنها با جلوه‏گرى و عشوه‏گرى آشکار گردد، به طور طبیعى مردان بخصوص جوانان در یک حالت تحریک دایم قرار مى‏گیرند، همین موجب هیجان عصبى و اضطراب اعصاب خواهد شد، چنان‏که پزشکان روانى مى‏گویند هیجان مستمر موجب بیمارى روانى خواهد شد.(7)

4ـ حجاب مبازره با حربه استعمار

یکى از حربه‏هاى مهمّى که استکبار جهانى و استعمارگران تاریخ براى انحطاط و سقوط ملّت‏هاى مظلوم به کار مى‏برد تا آنها را از درون تهى کنند رواج فرهنگ بى‏حجابى است، این رواج بى‏حجابى یک سیاست است که استعمارگران براى سرکوب غیرتهاى دینى و وجدانهاى بیدار ملّتهاى آزاده و مبازر بکار مى‏برند، با از بین بردن باورهاى دینى و اعتقادات درونى قیام و مبارزه فیزیکى آنها نیز شکسته مى‏شوند و در نتیجه در دام استعمار استعمارگران درمى‏آیند.

فرانتس فانون، جامعه‏شناس مشهور، در کتاب «انقلاب الجزایر یا بررسى جامعه‏شناسى یک انقلاب»، به بررسى نقش حجاب زنان الجزایر در مقابل استعمار فرانسه پرداخته و سیاست‏هاى سرسختانه استعمار را در مبارزه با حجاب زنان الجزایر مورد بحث قرار داده است. وى در این کتاب مى‏نویسد: «سیاستمداران استعمار به این نتیجه رسیده بودند که «اگر بخواهیم به تار و پود بافته جامعه الجزایرى هجوم بریم و استعداد مقاومت آنها را از بین ببریم، باید ابتدا زنها را تحت تسلّط خود درآوریم، و لذا هر چادرى که دور انداخته مى‏شود افق جدیدى را که بر استعمارگر ممنوع بوده در برابر او مى‏گشاید، و سپس از دیدن هر چهره بى‏حجابى امیدهاى حمله‏ور شدن استعمار ده برابر مى‏شود».(8)

پس براى مبارزه با استعمارگران و شکست آنها بر تمام زنان مسلمان لازم و واجب است که سنگر حجاب را حفظ بکنند.


اشکال:

انسان چه مرد باشد و چه زن، آزاد آفریده شده، و آزادى مفهوم مقدّس است که همگان طرفدار آن هستند، ولى حجاب و پوشش اسلامى دست‏پاگیر است. زنان را منزوى و پرده‏نشین کرده و از مواهب آزادى محروم مى‏سازند.


جواب:

آزادى کلمه مقدّس است، ولى هرچیزى داراى حد است، مثلاً انسان آزاد است، آیا مى‏تواند غذاى مسموم بخورد، یا نصف شب همسایه‏ها را که در خواب هستند با بلندکردن صداى طبل آنها را بیدار نماید...؟

قطعاً آزادى داراى مرز و حد است، آن آزادى مقدّس است که موجب ضرر و زیان و باعث سلب آزادى دیگران نشود.


ارسال شده در توسط

زن و حقوق اجتماعی و سیاسی

اسلام همان‏طور که در سایر امور براى زن شخصیت حقوقى قائل است و در مسائل اجتماعى و سیاسى نیز براى زن شخصیت حقوقى قائل است، دخالت زن را مانند مرد در تمام فعالیت‏هاى اجتماعى و شئون سیاسى جایز مى‏داند و هیچ فرق بین آن دو از این جهت نمى‏گذارد، و اهم مسائل سیاسى و اجتماعى مسئله انتخابات و حق رأى و تعیین سرنوشت است که قرآن کریم این را به عنوان نمونه و سنبل از فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى براى زن ذکر نموده است، آیه 12 از سوره ممتحنه حاکى از این است که زنان مؤمن بعد از فتح مکّه با پیغمبر اکرم بیعت کردند و ایشان به فرمان خداوند رعایت شروط را مبناى این بیعت قرار داده است.

«یا ایّها النّبى اذا اجاءک المؤمنات یبایعنک على اَنْ لایشرکْنَ با اللّه شیئاً و لایَسرقْنَ و لایزنین و لایقْتُلن اولادهنّ و لایأتین ببهتانٍ یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهنّ و لایعصینک فى معروف فبایعهنّ و استغفر لهنّ اللّهَ انّ اللّه غفورٌ رحیم».(41)

اى پیامبر: هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزى را شریک خداوند قرار ندهند، دزدى نکنند، آلوده زنا نشوند و فرزند خود را نکشند و تهمت و افترایى پیش خود نیاورند، و در هیچ کار شایسته‏اى مخالف فرمان تو را نکنند، و با آنها بیعت کن و براى آنها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

امّا کشورهایى که امروز داد از حقوق زن مى‏زند و شعار دخالت زنان در مسائل اجتماعى و سیاسى را سرمى‏دهند قرن‏ها بعد از اسلام حق رأى براى زنان را در انتخابات پارلمانى آن‏هم بعد از سالها مبارزه و تلاش توسط جنبش زنان و آزادى‏خواهان تصویب کردند.

بالاخره براى اوّلین بار حق رأى براى زنان و نمایندگى آنان در مجلس در دو کشور نیوزیلند در سال 1893 و استرالیا در سال 1902 برسمیت شناخته شد، و آنجا هم این حقوق براى گروه خاص از زنان تعلّق گرفت که زنان اروپایى تبار باشد، در سوى دیگر جهان در سوئد این جنبش در سال 1862 شروع و در سال 1918 به ثمر رسید و زنان توانستند در رأى‏گیرى در سطح محلّى و ملّى شرکت کنند، و بالاخره در سال 1920 این موارد در قانون ملحوظ شد، در ایالات متحده آمریکا در 26 آگوست سال 1920 بود این حق رأى در قانون اساسى منظور شد، در فنلاند در 20 جولاى 1906 زنان از حق رأى برخوردار شدند، بین سالهاى 1907 و 1915 زنان نروژ، دانمارک و ایسلند نیز راه آنان را دنبال کردند.(42)


شرایط حق رأى:

در این آیه شریفه نکته بسیار مهم اخلاقى تحت عنوان شرایط بیعت ذکر شده است که قابل توجّه است، معمولاً کشورهاى دنیا براى رأى دادن و یا کسب رأى نمودن یک سرى شرایط را از قبیل تابعیت، ملّیّت، نژاد، مدرک و امثال آن تعیین مى‏کنند، امّا قرآن کریم براى بیعت زنان یک سرى شرایط را ذکر مى‏کند که براى صلاح جامعه و فرد و موجب رستگارى آنها در دنیا و آخرت مى‏باشد، که آن شرایط عبارتند از:

1- چیزى را شریک خداوند قرار ندهند. 2- دزدى نکنند. 3- آلوده زنا نشوند. 4- فرزندان خود را نکشند. 5- تهمت و افتراء پیش خود نیاورند. 6- و در هیچ کار شایسته مخالفت پیامبر را نکنند.

پس در اسلام به تعبیر حضرت امام«قد» (امور سیاسى مخصوص یک طبقه نیست همان‏طور که علم مخصوص یک طبقه نیست، همان‏طور که مردها باید در امور سیاسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند، زنها هم باید در فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى همدوش مرد باشند، البته با حفظ آن چیزى که اسلام فرموده است.)(43)


اشکال:

جاى اینکار نیست که اسلام دخالت زنان را در تمام امور اجتماعى و سیاسى جایز مى‏داند. امّا چرا در امور قضا و صدور حکم استثناء نموده و جایز نمى‏داند؟

جواب:

اسلام براى هرکدام از زن و مرد شغل مناسب با طبیعت و توان آنها در نظر گرفته است از آنجاییکه طبیعت مرد جدّى و خشن است، براى قضاوت که احتیاج به علم و حکمت بیشترى مى‏باشد از وجود مرد استفاده مى‏شود، چون ممکن است رأفت و رحمت زن مانع از اجراى حکم و مجازات مجرم بشود، در حالى که بر اساس آیه شریفه «و لاتأخذکم بهما رأفةٌ فى دین اللّه»(44)خداوند جامعه اسلامى و حاکم آن را از رأفت و رحمت ورزیدن به مجرمین منع مى‏کند، و این یک نوع دقّت و محکم‏کارى در اجراى عدالت است، امّا در وظایفى که نیاز به رأفت و حکمت است اختصاص به مرد ندارد، از وجود هر دو استفاده مى‏شود.

نتیجه: به خلاف ادّعاى دشمنان، اسلام در مسائل اجتماعى و سیاسى مانند مسائل دیگر توجّه خاص به حقوق زن نموده است، و دخالت زنان را در تمام فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى جایز مى‏داند، مگر در موارد نادر مانند قضاوت و مرجعیت که با طبع لطیف و احساسات ظریف او تناسب ندارد فقط منع شده است.


ارسال شده در توسط لیلا حق جو

مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن

حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می‎تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‎اند.

هدف و فلسفه حجاب

هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله‌ی تزکیه‌ی نفس و تقوا به دست می‎آید:
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ (حجرات؛13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.

-=هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمی‎دانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطه‌ی جهالت و گمراهی بودند.=-
از قرآن کریم استفاده می‎شود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دست‌یابی به تزکیه‌ی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی هم‎چون:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشم‎ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.


حجاب چشم

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31) ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.

حجاب در گفتار

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

حجاب رفتاری

نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه‎ای راه نروند که با نشان دادن زینت‎های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند
وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.

از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می‎شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌حرف زدن و راه ‎رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد؛

حجاب و عفت

دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترک‎اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎گردد.

حجاب زنان سالمند

قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می‎دهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباس‎های رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت می‎گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس‎هایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.(نور؛60)

علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانه‎ای از مرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاکدامنی نیز برخوردار است.

آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟

img/daneshnameh_up/8/87/hijab1.gifبا توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه‌ی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می‎دهند آشکار می‎گردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهم‌ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می‌کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله‎ی سنگ بنای دیگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده‌ی رفتارهای اوست.
البته، همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی‎توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد. (دانشنامه رشد )

ارسال شده در توسط لیلا حق جو
حجاب و عفاف
 حجاب عبارت است از پوششی که زن را از تحریک شهوات مردان، و نیت های فاسد آنان ‌و چشم چرانی ایشان حفظ کند  و  از ضروریات اسلام است و منکرش با علم به ضروری بودن آن کافر است حجاب و پوشش به صورتی که بیان شد از آیات سی ام و سی و یکم سورة نور و از مفهوم آیه شصت سوره نور و از آیات 53 و 59 سوره احزاب به طور صریح استفاده می شود و حکمی است قرآنی که تا قیامت قابل تغییر نیست و منکر آن در حقیقت منکر قرآن و لزوماَ منکر بعثت پیامبر و رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است .
این پوشش بی تردید حافظ طهارت و پاکی معنوی زن و موجب بقا عفت و پاکدامنی اوست .وقتی زیبایی زن ، و بر جستگی های اندام او ، و زیورهای وی و لباس های نازک
  و عشوه گری و طنازی در معرض دید همگان نباشد یقیناً از دستبرد چشم های هرزه ، و نیت های شوم ، و مردان فاسد ،‌ و شهوترانان بدتر از حیوان و گرگان آدم خوار در امان می ماند و پاک دامنی و عفت و عصمتش حفظ می شود .ولی هنگامی که زیبایی چهره و مویش ، و برجستگی های اندامش  و زیور و آلات گردن و سینه اش و لباس های نازک و کوتاه و رنگارنگش و عشوه گری و طنازی اش رایگان و آسان در دسترس همه باشد ، و هر چشمی بتواند با تماشای او لذت شهوانی ببرد ، و هر فاسدی بتواند قربان صدقه او برود ،‌ و هر ناپاکی بتواند از او برای برقراری رابطه دعوت کند ،‌ و هر هرزه ای بتواند زمینه جدایی او را از خانواده و شوهر و فرزند معصومش فراهم کند چه عفتی و چه شخصیتی و چه انسانیتی و چه کانون گرم خانواده ای و چه جامعه سالمی بر جا خواهد ماند . قرآن پس از مطرح کردن حرمت چشم چرانی و وجوب حجاب و ترسیم محرم و نامحرمی عبارت « ذلک ازکی... »  ( نور : 30) و «  ذلکم اطهر بقلوبکم و قلوبهن »  (احزاب : 53) را بیان می دارد و می فرماید : فرو پوشاندن چشم از نامحرمان و مراعات حجاب ، و رعایت قوانین محرم-  نامحرمی برای حفظ پاکی و عفت مردان و زنان اصلح و برای پاک ماندن دلهایشان چه دل مردان و چه دل زنان از نیت های فاسد و آلوده و هوس های حیوانی  شیطانی بهتر است 
.


ارسال شده در توسط لیلا حق جو

 

زن و حقوق اقتصادی

یکى از مسائل مهم و مورد توجّه در این مقام همین مسئله است که آیا زن در امور مالى و اقتصادى از دیدگاه خطابات قرآنى از چه حق و حقوق برخوردار است؟ این مطلب از آنجا داراى اهمیت مى‏باشد که زن در طول تاریخ از این حق یا به کلّى محروم بوده و یا از حق مناسب و شایسته خودش بطور کامل برخوردار نبوده است.

قبل از ظهور اسلام و در دوران جاهلیت به همان دلیل که براى زن کمترین جایگاه انسانى و ارزش قایل نبودند حق مالکیت هم نداشته و مالک هیچ چیز به حساب نمى‏آمد، حتّى در مواردى چون ارث نه تنها زن مالک سهم خود نمى‏شد بلکه خودش جزء مایملک متوفّى به حساب مى‏آمد و بسان اشیاء به سایر ورثه انتقال پیدا مى‏کرد.(31) امّا در جوامع بشرى دو قرن اخیر که مردم متمدّن شدن دارایى قانون کشورى و بین المللى بودن، گرچه وضعیت زن نسبت به دوران جاهلیت یک درجه بهتر شده بود و مالک مالى بحساب مى‏آمد، ولى بحقوق کامل خود از این جهت نرسیدن، به عنوان شخصیت غیر مستقل شناخته مى‏شد، مانند صغیر و مجنون محجور، و از تصرّف در اموال خود ممنوع بوده است.

این طرز تفکّر حتّى در قانون مدنى به اصطلاح مترقّى فرانسه هم دیده مى‏شود که به عنوان نمونه به چند ماده از موادى که درباره روابط مالى زوجین سخن مى‏گوید اشاره مى‏شود. از ماده 215 و 217 استفاده مى‏گردد که زن شوهردار نمى‏تواند بدون اجازه و امضاء شوهر خود هیچ عمل حقوقى را انجام بدهد، و هرگونه معامله براى او محتاج به اذن شوهر است «البته در صورتى که شوهر نخواهد از قدرتش سوء استفاده کرده و بدون علّت موجّه از اجازه دادن امتناع ورزد.»

طبق ماده 1242 شوهر حق دارد به تنهایى در دارایى مشترک بین زن و مرد هرگونه تصرّف که بخواهد بکند و اجازه زن هم لازم نیست «البته با این قید که هر معامله‏اى که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضاء زن لازم است.»

و از این بالاتر در ماده 1428 حق اداره کلّیه اموال اختصاصى زن را هم به مرد محوّل کرده است «البته با این قید که در هرگونه معامله‏اى که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضاء زن نیز لازم است»(32)

این وضعیت تا قبل از صد سال تقریباً در تمام کشورهاى اروپایى حاکم بود، در انگلستان که سابقاً شخصیت زن کاملاً در شخصیت شوهر محو بوده دو قانون، یکى در سال 1870، دیگرى در سال 1900 میلادى به اسم قانون مالکیت زن شوهردار از زن رفع حجر نموده، در قانون ایتالیا سال 1919 میلادى زن را از شمار محجورین خارج کرد و در قانون مدنى آلمان سال 1900 میلادى و در قانون مدنى سوئیس سال 1907 میلادى آمده زن مثل شوهر خود اهلیت دارد، در قانون فرانسه در سال 1938 در حدود حجر زن شوهردار را تعدیل کرده است.(33)

امّا اسلام قبل از 1400 سال یعنى هزار سیصد سال قبل از اروپا این قانون را گذراند. انواع و اقسام ارتباطات مالى و اقتصادى را براى زن بلامانع دانسته و براى او استقلال و آزادى کامل داده تا بتواند در اموال شخصى خود هرگونه دخل و تصرّف نماید و بدون اینکه کسب و موافقت شوهر لازم باشد، اعم از اینکه آن اموال قبل از ازدواج بدست آمده باشد و یا بعد از آن، از راه کسب و کار بدست آمده باشد و یا از راه ارث و امثال آن بدست آمده باشد.

براى هرچه بیشتر روشن شدن ریزه‏کاریهاى مطلب مى‏توان منابع دارایى زن را در امور زیر خلاصه کرد که قرآن کریم نسبت به همه آنها براى زن استقلال و مالکیت تام داده است.

1- کار و دستمزد: قرآن کریم به خلاف دوران جاهلیت که براى زن هیچ گونه حق کار و دستمزد قائل نبودند تمام دست‏رنج او را پدر یا شوهرش تصاحب مى‏کرد. اعلان مى‏دارد زنان مانند مردان مالک بهره کار و زحمت‏شان مى‏باشد، «للرّجال نصیبٌ ممّا اکتسبوا و للنّسآء نصیبٌ ممّا اکتسبن».(34)

2- مهر: در جاهلیت مهر نیز به زنان تعلُّق نمى‏گرفت، و اگر در بعض قبایل چیزى شبیه مهر مرسوم بود در واقع قیمت زن بود که اولیآء زن آن را تصاحب مى‏کردند، امّا قرآن با صراحت و قاطعیت دستور مى‏دهد که به زنان‏تان مهرش را بدهید «و آتوالنّسآء صدقاتهنّ نحلة».(35)

3- ارث: در عصر جاهلیت زن هیچ‏گونه سهم از ارث نداشت. اعراب زنان و دختران را لایق ارث‏برى نمى‏دانستند و مى‏گفتند: لایرثنا الّا من یحمل السّیف و یحمى البیضة، یعنى آن کسى که نمى‏تواند شمشیر کشد و از قبیله دفاع کند نباید ارث برد، تنها پسران و در نبود آنها برادران و یا مردان فامیل وارث متوفّى بود.(36) این منحصر به اعراب نبوده در قوانین قدیم هندى و ژاپنى و رومى و یونانى و ایرانى بیعیضهایى ناروا در مسأله ارث زیاد وجود داشته است.(37)

امّا قرآن کریم بر همه این باورها و اعتقادات و قوانین ظالمانه خط بطلان کشیده و اعلان مى‏دارد مردان سهمى از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان بجاى مى‏گذارند دارند، و زنان هم سهمى، خواه کم باشد یا زیاد، بنابراین هیچ‏یک حق ندارند سهم دیگرى را غصب بکند. «للرّجال نصیبٌ ممّا ترک الوالدان و الاقربون و للنّسآء نصیبٌ ممّا ترک الوالدان و الاقربون ممّا قل منه او اکثر نصیباً مفروضاً».(38)


اشکال:

ممکن است بعض این‏طور اشکال بکند که نموده است اگر اسلام توجّه خاص به حقوق مالى زن نموده و زن را از این جهت مانند مرد مى‏شمارد چرا در باب ارث سهم مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است. قرآن کریم مى‏فرماید: و لذّکر مثل حظّ الانثیین.


جواب:

با این‏که ظاهراً ارث مرد دو برابر ارث زن است، امّا با دقّت بیشتر روشن مى‏شود که از یک نظر ارث زنان دو برابر ارث مردان مى‏باشد، و این به خاطر حمایتى است که اسلام از حقوق زن کرده است.

چون وظایفى که بر عهده مردان گذارده که با توجّه به آن نیمى از درآمد مردان عملاً خرج زنان مى‏شود در حالیکه بر عهده زنان چیزى گذارده نشده است، مرد باید هزینه زندگى همسر خود را طبق نیازمندى او از مسکن و پوشاک و خوراک و سایر لوازم بپردازد، هزینه فرزندان خردسال نیز بر عهده اوست در حالى‏که زنان از هرگونه پرداخت هزینه‏اى حتّى براى خودشان معاف هستند، بنابراین یک زن مى‏تواند تمام سهم ارث خود را پس‏انداز بکند در حالیکه مرد ناچار است آن را براى خود و همسر و فرزندان خود خرج کند.(39)

این اشکال تقسیم ارث اختصاص به زمان ما ندارد. در صدر اسلام و در زمان ائمه علیهم‏السلام هم مطرح بوده است، ابن ابى العوجا مردى است دهرى بخدا و مذهب اعتقاد نداشته و به قانون اسلام اعتراض مى‏کرد و از جمله اعتراضات او همین مسئله تقسیم ارث بود که مى‏گفت: ما بالُ الحرأة المسکینة الضعیفة تأخذ سهماً و یأخذ الرّجل سهمین.

یعنى چرا زن بیچاره که از مرد ناتوانتر است باید یک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ این خلاف عدالت و انصاف است.

امام صادق علیه‏السلام فرمود: این براى این است که اسلام سربازى را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر و نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است، و در بعضى جنایات اشتباهى که خویشاوندان جانى باید دیه بپردازند، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است، از این رو سهم زن در ارث از مرد کمتر شده است.(40)

در نتیجه اسلام توجّه خاص بحقوق مالى و اقتصادى زن نموده است، با مقایسه اجمالى بین قانون اسلام و قوانین به اصطلاح دنیاى متمدّن غرب مى‏توان گفت برخلاف تصوّر عدّه‏اى حدود و اختیارات زن، آزادى و استقلال او در انجام امور مالى و روابط حقوقى و اقتصادى در شریعت و نظام اسلام و قانون قرآن به مراتب وسیعتر و بیشتر از آن مرزهایى است که در نظامهاى حقوقى کشورهایى مدّعى تمدّن براى زن شناخته شده است.


ارسال شده در توسط لیلا حق جو
قرآن کریم گرچه با بیان گسترده انسان را به بزرگداشت والدین و اطاعت و فرمان‏بردارى از آنان دعوت نموده، ولى در عین حال، نکته قابل توجّه را یادآور شده است و آن این است که مهر و مودّت فرزند به والدین نباید کورکورانه باشد و موجب شود که انسان پا از مرز عدالت فراتر نهند.

و اگر آنان را ظالم و ستمگر تشخیص دهد نباید از شهادت برحق علیه آنان خوددارى کند «یا ایّها الّذین آمنوا کونوا قوّامین باالقسط شهداء للّه و لو على انفسکم او الوالدین و الاقربین...»(29)

اگر پدر و مادر انسان را به شرک و بت‏پرستى و انحراف از جاده حق دعوت کردند باید در برابر آنان مقاومت نشان داد، «و انْ جآهَداک على ان تشرک بى مالیس لک به علمٌ فلاتطعهما».(30)

پس نتیجه این مى‏شود همان‏طور که مرد در خانواده از حق و حقوقى برخوردار است زن نیز در خانواده از حق و حقوق برخوردار است، و هیچ فرق بین این دو از این جهت نیست.

ارسال شده در توسط
<      1   2   3   4      >