یکی از پرسنل صلیب سرخ که نخواست نامش فاش شود گفت: در عراق زندانیان زن حتما مورد تجاوز قرار میگیرند که در رأس آن بازجویان آمریکایی قرار دارند. |
به گزارش شیعه نیوز به نقل از جهان، زنان عراق از آسیب پذیرترین اقشار این کشور در خلال تجاوز و اشغال 5 ساله سرزمین بین النهرین به شمار می روند.
|
|
این نامه در سال 1312 از بیروت که امام عازم حج بودند ارسال شده است :
تصدقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم؛ متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است.
عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند.
[حال] من با هر شدتی باشد میگذرد؛ ولی به حمدالله تاکنون هرچه پیش آمد، خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم.
حقیقتا جای شما خالی است.
فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد.
صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.
جای شما خیلی خیلی خالی است. دلم برای پسرت [سیدمصطفی] قدری تنگ شده است...
ایام عمر و عزت مستدام .
تصدقت . قربانت ؛ روحالله
چیزی وجود دارد که هر مردی لازم است درمورد همسرش از آن مطلع باشد: گفتن چه حرفهایی باعث خوشحالی او میگردد. وقتی سخن از تعریف و تمجید بمیان می آید زنان تـبـدیل به هیولای خـون آشـام گـرسـنـه ای می گـردند که همیشه بیشتر و بیشتر و بیشتر طلب میکنند! و اگر شما خواسته شان را برآورده نمایید، در عـوض بـسیـار بـیـشتـر از طرف همسرتان مورد محبت و توجه قرار خواهید گرفت و آنها خوب می دانند که چطور این کار شما را جبران کنند. |
امروز اوّل ذی الحجّه ـ سالروز پیوند علی (ع) و فاطمه (س)ـ است ؛ با سر گرفتن این ازدواج قرار است 11 نور از سلالهء زهرای اطهر زاده شود ، چگونگی و مراسم و قول و قرار ها را شنیده ام ـ امّا اینکه ما چه کنیم تا نزدیکتر شویم به این نورانیّت ؟
نمی دونم توی این دوران که هر از گاهی سیمان و دیوار و ... جای مهر و محبّت رو توی خونه ها گرفته ـ چطور باید از ازدواج و معیارهاش و ..... حرف زد ؟ چطور باید همسری رو انتخاب کرد که فرزندانی خوب ... ؟ ساده ازواج کردن یعنی چی ؟ نمی دونم شوهر کردن و زن گرفتن کجای این عهد الهی جا می گیره وقتی فقط دیدمون سالن شب عروسی و ماندگاری یه شب از هزاران شب زندگیمونه و یا جهیزیه آنچنانی که روی داماد بنده خدا کم بشه و جیب پدر زن ( که بعد از ازدواج دخترش) خالی بشه و ..................
اصل پیوستگى بین زن و مرد امرى سفارشى و تحمیلى نیست، بلکه از امورى است که طبیعتبشرى بلکه طبیعتحیوانى، با رساترین وجه آن را توجیه و بیان مىکند و از آنجا که اسلام دین فطرت است طبعا این امر را تجویز کرده است، (و بلکه مقدار طبیعیش را مورد تاکید هم قرار داده).
و عمل تولید نسل و همچنین جوجهگذارى که از اهداف و مقاصد طبیعت استخود تنها عامل و سبب اصلى است که این پیوستگى را در قالب ازدواج ریخته و آن را از اختلاطهاى بىبندوبار و از صرف نزدیکى کردن در آورده تا شکل ازدواج توام با تعهد به آن بدهد.و به همین جهت مىبینیم حیواناتى که تربیت فرزندشان به عهده والدین است، زن و مرد و به عبارت دیگر نر و ماده خود را نسبتبه یکدیگر متعهد مىدانند، همانند پرندگان که ماده آنها مسؤول حضانت و پرورش تخم و تغذیه و تربیت جوجه است و نر آنها مسؤول رساندن آب و دانه به آشیانه.
و نیز مانند حیواناتى که در مساله تولید مثل و تربیت فرزند احتیاج به لانه دارند، ماده آنها در ساختن لانه و حفظ آن نیاز به همکارى نر دارد که اینگونه حیوانات براى امر تولید مثل روش ازدواج را انتخاب مىکنند و این خود نوعى تعهد و ملازمت و اختصاص بین دو جفت نر و ماده را ایجاب مىکند و آن دو را به یکدیگر مىرساند و نیز به یکدیگر متعهد مىسازد و در حفظ تخم ماده و تدبیر آن و بیرون کردن جوجه از تخم و همچنین تغذیه و تربیت جوجهها شریک مىکند، و این اشتراک مساعى همچنان ادامه دارد تا مدت تربیت اولاد به پایان رسیده و فرزند روى پاى خود بایستد و از پدر و مادر جدا شود، و دوباره نر و ماده ازدواج نموده، ماده مجددا تخم بگذارد و...
پس عامل نکاح و ازدواج همانا تولید مثل و تربیت اولاد است، و مساله اطفاى شهوت و یا اشتراک در اعمال زندگى چون کسب و زراعت و جمع کردن مال و تدبیر غذا و شراب و وسایل خانه و اداره آن امورى است که از چهار چوب غرض طبیعت و خلقتخارج است و تنها جنبه مقدمیت داشته و یا فواید دیگرى غیر از غرض اصلى بر آنها مترتب مىشود.
از این جا روشن مىگردد که آزادى و بى بند و بارى در اجتماع زن و مرد به اینکه هر مردى به هر زنى که خواست در آویزد و هر زنى به هر مردى که خواست کام دهد و این دو جنس در هر زمان و هر جا که خواستند با هم جمع شوند، و عینا مانند حیوانات زبان بسته، بدون هیچ مانع و قید و بندى نرش به مادهاش بپرد، همانطور که تمدن غرب وضع آنان را به تدریجبه همین جا کشانیده، زنا و حتى زناى با زن شوهردار متداول شده است.
و همچنین جلوگیرى از طلاق و تثبیت ازدواج براى ابد بین دو نفرى که توافق اخلاقى ندارند و نیز ممنوع کردن زن از اینکه همسر مثلا دیوانهاش را ترک گفته، با مردى سالم ازدواج کند، و محکوم ساختن او که تا آخر عمر با شوهر دیوانهاش بگذارند.
و نیز لغو و بیهوده دانستن توالد و خوددارى از تولید نسل و شانه خالى کردن از مسؤولیت تربیت اولاد، و نیز مساله اشتراک در زندگى خانه را مانند ملل پیشرفته و متمدن امروز زیربناى ازدواج قرار دادن، و نیز فرستادن شیرخواران به شیر خوارگاههاى عمومى براى شیر خوردن و تربیتیافتن، همه و همه بر خلاف سنت طبیعت است و خلقتبشر به نحوى سرشته شده که با سنتهاى جدید منافات دارد.
بله حیوانات زبان بسته که در تولد و تربیت، به بیش از آبستن شدن مادر و شیر دادن و تربیت کردن او یعنى با او راه برود، و دانه بر چیدن و یا پوزه به علف زدن را به او بیاموزد، احتیاجى ندارند طبیعى است که احتیاجى به ازدواج و مصاحبت و اختصاص نیز ندارد، مادهاش هر حیوانى که مىخواهد باشد، و نر نیز هر حیوانى که مىخواهد باشد، چنین جاندارانى در جفت گیرى آزادى دارند، البته این آزادى هم تا حدى است که به غرض طبیعتیعنى حفظ نسل ضرر نرساند.
مبادا خواننده عزیز خیال کند که خروج از سنتخلقت و مقتضاى طبیعت اشکالى ندارد، چون نواقص آن با فکر و دیدن برطرف مىشود، و در عوض لذائذ زندگى و بهرهگیرى از آن بیشتر مىگردد، و براى رفع این توهم مىگوئیم این توهم از بزرگترین اشتباهات است، زیرا این بنیههاى طبیعى که یکى از آنها بنیه انسانیت و ساختمان وجودى او است مرکباتى است تالیف شده از اجزائى زیاد که باید هر جزئى در جاى خاص خود و طبق شرایط مخصوصى قرار گیرد، طورى قرار گیرد که با غرض و هدفى که در خلقت و طبیعت مرکب در نظر گرفته شده، سازگار باشد، و دخالت هر یک از اجزا در بدست آمدن آن غرض و به کمال رساندن نوع، نظیر دخالتى است که هر جزء از معجون و داروهاى مرکب دارد و شرایط و موفقیت هر جزء، نظیر شرایط و موفقیت اجزاى دارو است که باید وصفى خاص و مقدارى معین و و وزن و شرایطى خاص داشته باشد، که اگر یکى از آنچه گفته شد نباشد و یا کمترین انحرافى داشته باشد اثر و خاصیت دارو هم از بین مىرود(و چه بسا در بعضى از موارد مضر هم بشود).
از باب مثال انسان موجودى است طبیعى و داراى اجزائى است که بگونهاى مخصوص ترکیبیافته است و این ترکیبات طورى است که نتیجهاش مستلزم پدید آمدن اوصافى در داخل و صفاتى در روح و افعال و اعمالى در جسمش مىگردد، و بنا بر این فرض اگر بعضى از افعال و اعمال او از آن وصف و روشى که طبیعتبرایش معین کرده منحرف شود، و خلاصه انسان روش عملى ضد طبیعت را براى خود اتخاذ کند، قطعا در اوصاف او اثر مىگذارد، و او را از راه طبیعت و مسیر خلقتبه جائى دیگر مىبرد، و نتیجه این انحراف بطلان ارتباطى است که او با کمال طبیعى خود و با هدفى که دارد، به حسب خلقت در جستجوى آن است.
و ما اگر در بلاها و مصیبتهاى عمومى که امروز جهان انسانیت را فرا گرفته و اعمال و تلاشهاى او را که به منظور رسیدن به آسایش و سعادت زندگى انجام مىشود بى نتیجه کرده و انسانیت را به سقوط و انهدام تهدید مىکند بررسى دقیق کنیم، خواهیم دید که مهمترین عامل در آن مصیبتها، فقدان و از بین رفتن فضیلت تقوا و جایگزینى به بى شرمى و قساوت و درندگى و حرص است، و بزرگترین عامل آن بطلان و زوال، و این جایگزینى، همانا آزادى بى حد، و افسار گسیختگى، و نادیده گرفتن نوامیس طبیعت در امر زوجیت و تربیت اولاد است، آرى سنت اجتماع در خانه و تربیت فرزند(از روزى که فرزند به حد تمیز مىرسد تا به آخر عمر)در عصر حاضر قریحه رافت و رحمت و فضیلت عفت و حیا و تواضع را مىکشد.
و اما اینکه توهم کرده بودند که ممکن است آثار شوم نامبرده از تمدن عصر حاضر را با فکر و رؤیت از بین برد، در پاسخ باید گفت: هیهات که فکر بتواند آن آثار را از بین ببرد، زیرا فکر هم مانند سایر لوازم زندگى وسیلهاى است که تکوین آن را ایجاد کرده و طبیعت آن را وسیلهاى قرار داده، براى اینکه آنچه از مسیر طبیعتخارج مىشود به جایش برگرداند، نه اینکه آنچه طبیعت و خلقت انجام مىدهد باطلش سازد و با شمشیر طبیعتخود طبیعت را از پاى در آورد، شمشیرى که طبیعت در اختیار انسان گذاشت تا شرور را از آن دفع کند و معلوم است که اگر"فکر"که یکى از وسایل طبیعت است در تایید شؤون فاسد طبیعتبکار برود، خود این وسیله هم همانند دیگر وسایل فاسد و منحرف خواهد شد و لذا مىبینید که انسان امروز هر چه با نیروى فکر آنچه از مفاسد را که فسادش اجتماع بشر را تهدید کرده، اصلاح مىکند.همین اصلاح خود نتیجهاى تلختر و بلائى دردناکتر را به دنبال مىآورد، بلائى که هم دردناکتر و هم عمومىتر است.
بله، چه بسا گویندهاى از طرفداران این فکر بگوید که: صفات روحى که نامش را " فضائل نفسانى" مىنامند، چیزى جز بقایاى دوران اساطیر و افسانهها و توحش نیست و اصلا با زندگى انسان مترقى امروز هیچ گونه سازشى ندارد، از باب نمونه: "عفت"، " سخاوت"، "حیا"، "رافت"و"راستگوئى"را نام مىبریم، مثلا عفت، نفس را بى جهت از خواهشهاى نفسانى باز داشتن است و سخاوت از دست دادن حاصل و دست رنج آدمى است که در راه کسب و بدست آوردنش زحمتها و محنتهاى طاقتفرسا را متحمل شده است و علاوه بر این مردم را تنپرور و گدا و بیکاره بار مىآورد.همچنین شرم و حیا ترمز بیهودهاى است که نمىگذارد آدمى حقوق حقه خود را از دیگران مطالبه کند و یا آنچه در دل دارد بى پرده اظهار کند.و رافت و دلسوزى که نقیصه بودنش احتیاج به استدلال ندارد، زیرا ناشى از ضعف قلب است، و راستگوئى نیز امروز با وضع زندگى سازگار نیست.
و همین منطق، خود از نتائج و رهآوردهاى آن انحرافى است که مورد گفتار ما بود، چون این گوینده توجه نکرده به اینکه این فضائل در جامعه بشرى از واجبات ضروریهاى است که اگر از اجتماع بشرى رختبربندد، بشر حتى یک ساعت نیز نمىتواند به صورت جمعى زندگى کند.
اگر این خصلتها از بشر برداشته شود و هر فرد از انسان به آنچه متعلق به سایرین است تجاوز نموده، مال و عرض و حقوق آنان را پایمال کند، و اگر احدى از افراد جامعه نسبتبه آنچه مورد حاجت جامعه استسخا و بخشش ننماید، و اگر احدى از افراد بشر در ارتکاب اعمال زشت و پایمال کردن قوانینى که رعایتش واجب ستشرم نکند، و اگر احدى از افراد نسبتبه افراد ناتوان و بیچاره چون اطفال و دیوانگان که در بیچارگى خود هیچ گناهى و دخالتى ندارند رافت و رحمت نکند، و اگر قرار باشد که احدى به احدى راست نگوید و در عوض همه بهم دروغ بگویند، و همه به هم وعده دروغ بدهند، معلوم است که جامعه بشریت در همان لحظه اول متلاشى گشته و بقول معروف"سنگ روى سنگ قرار نمىگیرد".
پس جا دارد که این گوینده حداقل این مقدار را بفهمد که این خصال نه تنها از میان بشر رختبر نبسته، بلکه تا ابد هم رختبر نمىبندد و بشر طبعا و بدون سفارش کسى به آن تمسک جسته، تا روزى که داعیه"زندگى کردن دستجمعى"در او موجود است آن خصلتها را حفظ مىکند.
تنها چیزى که در باره این خصلتها باید گفت و در باره آن سفارش و پند و اندرز کرد، این است که باید این صفات را تعدیل کرده و از افراط و تفریط جلوگیرى نمود تا در نتیجه با غرض طبیعت و خلقت در دعوت انسان به سوى سعادت زندگى موافق شود، (که اگر تعدیل نشود و به یکى از دو طرف افراط و یا تفریط منحرف گردد، دیگر فضیلت نخواهد بود)و اگر آنچه از صفات و خصال که امروز در جوامع مترقى فضیلت پنداشته شده، فضیلت انسانیتبود، یعنى خصالى تعدیل شده بود، دیگر این همه فساد در جوامع پدید نمىآورد و بشر را به پرتگاه هلاکت نمىافکند بلکه بشر را در امن و راحتى و سعادت قرار مىداد.
حال به بحثى که داشتیم برگشته و مىگوئیم: اسلام امر ازدواج را در موضع و محل طبیعى خود قرار داده، نکاح را حلال و زنا و سفاح را حرام کرده و علاقه همسرى و زناشوئى را بر پایه تجویز جدائى(طلاق)قرار داده، یعنى طلاق و جدا شدن زن از مرد را جایز دانسته و نیز به بیانى که خواهد آمد این علقه را بر اساسى قرار داده که تا حدودى این علاقه را اختصاصى مىسازد، و از صورت هرج و مرج در مىآورد و باز اساس این علقه را یک امر شهوانى حیوانى ندانسته، بلکه آن را اساسى عقلانى یعنى مساله توالد و تربیت دانسته و رسول گرامى در بعضى از کلماتش فرموده: "تناکحوا تناسلوا تکثروا..."(یعنى نکاح کنید و نسل پدید آورید و آمار خود را بالا ببرید).
اسلام مردان را بر زنان استیلا داده است: اگر ما در نحوه جفت گیرى و رابطه بین نر و ماده حیوانات مطالعه و دقت کنیم خواهیم دید که بین حیوانات نیز در مساله جفت گیرى، مقدارى و نوعى و یا به عبارت دیگر بوئى از استیلاى نر بر ماده وجود دارد و کاملا احساس مىکنیم که گوئى فلان حیوان نر خود را مالک آلت تناسلى ماده، و در نتیجه مالک ماده مىداند و به همین جهت است که مىبینیم نرها بر سر یک ماده با هم مشاجره مىکنند، ولى مادهها بر سر یک نر به جان هم نمىافتند، (مثلا یک الاغ و یا سگ و یا گوسفند و گاو ماده وقتى مىبینند که نر به مادهاى دیگر پریده، هرگز به آن ماده حملهور نمىشود، ولى نر این حیوانات وقتى ببیند که نر ماده را تعقیب مىکند خشمگین مىشود به آن نر حمله مىکند).
و نیز مىبینیم آن عملى که در انسانها نامش خواستگارى است، در حیوانها هم ( که در هر نوعى به شکلى است) از ناحیه حیوان نر انجام مىشود و هیچگاه حیوان مادهاى دیده نشده که از نر خود خواستگارى کرده باشد و این نیست مگر به خاطر اینکه حیوانات با درک غریزى خود، درک مىکنند که در عمل جفت گیرى که با فاعل و قابلى صورت مىگیرد، فاعل نر، و قابل(مفعول)ماده است و به همین جهت ماده، خود را ناگزیر از تسلیم و خضوع مىداند.
و این معنا غیر از آن معنائى است که در نرها مشاهده مىشود که نر مطیع در مقابل خواستههاى ماده مىگردد(چون گفتگوى ما تنها در مورد عمل جفت گیرى و برترى نر بر ماده است و اما در اعمال دیگرش از قبیل بر آوردن حوائج ماده و تامین لذتهاى او، نر مطیع ماده است)، و برگشت این اطاعت(نر از ماده)به مراعات جانب عشق و شهوت و بیشتر لذت بردن است، (هر حیوان نرى از خریدن ناز ماده و بر آوردن حوائج او لذت مىبرد)پس ریشه این اطاعت قوه شهوت حیوان است و ریشه آن تفوق و مالکیت قوه فحولت و نرى حیوان است و ربطى به هم ندارند.
و این معنا یعنى لزوم شدت و قدرتمندى براى جنس مرد و وجوب نرمى و پذیرش براى جنس زن چیزى است که اعتقاد به آن کم و بیش در تمامى امتها یافت مىشود، تا جائى که در زبانهاى مختلف عالم راه یافته بطورى که هر شخص پهلوان و هر چیز تسلیم ناپذیر را "مرد"، و هر شخص نرمخو و هر چیز تاثیر پذیر را"زن"مىنامند، مثلا مىگویند: شمشیر من مرد است یعنى برنده است، یا فلان گیاه نر و یا فلان مکان نر است، و...
و این امر در نوع انسان و در بین جامعههاى مختلف و امتهاى گوناگون فى الجمله جریان دارد، هر چند که مىتوان گفت جریانش(با کم و زیاد اختلاف)در امتها متداول است.و اما اسلام نیز این قانون فطرى را در تشریع قوانینش معتبر شمرده و فرموده: "الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض" (1) ، و با این فرمان خود، بر زنان واجب کرد که درخواست مرد را براى همخوابى اجابت نموده و خود را در اختیار او قرار دهند.
پىنوشت: 1. مردان مستولى و سرپرست زنان هستند به جهت آن برترى که خداى تعالى بعضى را بر بعضى دیگر داده. سوره نسا، آیه 34.
محسن قرائتی درکنگره خانواده و سلامت جنسی با بیان اینکه خدا که ما را خلق کرده، مهندسی جنسی را نیز در ما به ودیعت گذاشته، گفت: «اگر قرآن را کنار بگذاریم، گیج میشویم.» حجت الاسلام محسن قرائتی غریزه جنسی را یکی از حکمتهای خداوند ذکر کرد و گفت: «برای بقای نسل، ارتباط فامیلها و قبیلهها، آرامبخشی، توسعه شخصیت، شکستن استبداد و خودرایی و شکستن غرور غریزه جنسی در انسان وجود دارد». رئیس ستاد اقامه نماز تصریح کرد: «آزادی زن در غرب باعث شده که غربیهادر لذت جنسی هم سرشان کلاه رفته است و لذت جنسیشان کمتر از مومنان است زیرا آنها زمانی که ازدواج میکنند، بارها و بارها لذت جنسی را تجربه کردهاند و ازدواج چیز جدیدی به آنها نمیدهد». وی با بیان اینکه «در آمریکا طلاق گرفتن مانند تاکسی گرفتن در ایران است»، گفت: «نظام خانواده در غرب به دلیل هرزهگی گسسته است. اسلام توصیه میکند در شهوت نیز باید تمرکز داشت. خدا به زنان میگوید زینت خود را به کس دیگری نشان ندهند. این باعث میشود که در لذت جنسی تمرکز به وجود آید و لذت آن چند برابر شود». رییس نهضت سوادآموزی با اشاره به اینکه کسی که همسر دارد، دو رکعت نمازش برابر هفتاد رکعت است، گفت: «زن و نماز یک خاصیت دارند. هر دو آنها از فحشا و منکر جلوگیری میکنند. اگر کسی زود ازدواج کند، 60درصد ایمان خود را حفظ کرده است. ازدواج در همه امور زندگی نقش دارد». وی ادامه داد: «بسیاری از ازدواجها در سالهای اول زندگی شکست میخورند چون زوجین بچهدار نمیشوند؛ در حالی که تمام کمالات انسان در مادر شکوفا میشود. ضروریترین نیازهای انسان، نیاز به اکسیژن، غذا و لباس است. قرآن همسران را تعبیر به لباس کرده است. بنابراین نیاز به همسر نیز جزو ضروریترین نیازها است». قرائتی با بیان اینکه باید آداب و رسومی را که خودمان درست کردیم بشکنیم، گفت: «چه کسی گفته زن بیوه نباید ازدواج کند. چه کسی گفته است در محرم و صفر رابطه زناشویی نباید باشد. مشکل ما در کمیسیون نیست، باید آداب و رسوم زاید ازدواج را حذف کرد. اسلام ازدواج را راحتترین کارها قرار داده است اما برای طلاق موانع زیادی گذاشته است. اما ما آمدیم به جای لباس شنا، لحاف به خودمان بستیم و حالا میخواهیم شنا کنیم. باید این لحاف را دور بیندازیم». وی افزود: «شب اول هر ماه آمیزش جنسی مکروه است جز شب اول ماه رمضان که این کار مستحب است. این نشان میدهد که باید راه را باز کنیم. برای این کار هم احتیاجی به کمیسیون نیست. کمی عرضه میخواهد. اگر دو سه تا آخوند همانند نوابصفوی و چند کت و شلواری مانند شهید رجایی داشتیم، این همه مشکل نداشتیم». رییس ستاد اقامه نماز ادامه داد: «ازدواج موقت را قفل کردیم و میگوییم چه کار کنیم. پدر به دخترش میگوید بعد از لیسانس گرفتن ازدواج کن. چه کسی گفته باید چنین قید و بندهایی قرار دهیم. چه کسی گفته باید به دلیل مرگ فلانی تا 40 روز ازدواج را عقب بیندازیم. من دخترم را در دبیرستان شوهر دادم. خودمان هستیم که برای خودمان گیر درست کردهایم». وی با بیان اینکه قرآن میگوید یکی از وظایف انبیا، شکستن غل و زنجیرهاست، گفت: «چرا میگوییم تا وقتی دختر اول ازدواج نکرده، دختر دوم هم نباید ازدواج کند. چرا پسری که سربازی نرفته نباید زن بگیرد. پسر زن بگیرد، سربازیاش را هم برود. ما باید کاری کنیم که ازدواج در ایران تسهیل شود. باید قانونی درست شود که کسی که زن دارد، کمتر از دو سال خدمت سربازی انجام دهد. ما روی میخ نشستیم میگوییم آخ. چه اشکالی دارد ستادی درست شود برای ازدواج با 14 سکه. با جهیزیه سبک و با فاصله طولانی بین عقد و عروسی. البته در مدت عقد، زن و مرد باید از هم کام بگیرند اما دیرتر سر زندگیشان بروند. این کار چه اشکالی دارد». قرائتی ادامه داد: «ازدواج و لذت جنسی آنقدر مهم است که قران میگوید وقتی زن ناشزه شد، رختخوابت را از وی جدا کن یعنی لذت جنسی آنقدر اهمیت دارد که بیتوجهی به خواست جنسی زن یک نوع تنبیه محسوب می شود. در روایت داریم اگر کسی خواست با زنش خلوت کند، حق دارد هیچکس را به خانه راه ندهد، حتی اگر مهمترین مقام مملکت باشد. مشکلات اقتصادی نباید مانع از ازدواج شود. پول نداشتن یک غصه است و ازدواج نکردن هم یک غصه. چرا غصه پول نداشتن را با غصه ازدواج کردن دو برابر کنیم». وی با بیان اینکه الان ازدواجها، ازدواج آدمها نیست بلکه ازدواج قالی و ماشین است، گفت: «باید به همان راهی رفت که خداوند فرموده است. قید و بندهایی هم که خودمان ساختهایم به این موضوع ضربه میزند. پیغمبر روی منبر بود که یک زن به وی مراجعه کرد و گفت من شوهر میخواهم. پیغمبر سخنرانی خود را قطع کرد و گفت چه کسی حاضر است این زن را بگیرد. شأن ازدواج این قدر بالاست». رییس ستاد اقامه نماز تصریح کرد: «نمیخواهم از دانشگاه آزاد تعریف کنم اما دانشگاه آزاد از زمان تشکیل خود قیدها را برداشته و در بیابانها دانشگاه ساخته است. از مدرسین بازنشسته استفاده میکند. چه اشکالی دارد بقیه ارگانها نیز ساختارشکنی کنند. در همین خیابان فاطمی 10 تا سالن سخنرانی وجود دارد که یکی از آنها کافی است. این پولها باید در جای دیگری خرج شود». وی با بیان اینکه هر جا از اسلام دور شدیم برای آن کنگره میگیریم، خاطر نشان کرد: «فقط باید موانع را رفع کنیم. مشکل مملکت ما با چند تا خط شکن رفع میشود». |
به گزارش شیعه نیوزبه نقل از ابنا، دهها کلوپ شبانه در خیابانهای محله مرابا در دمشق پایتخت سوریه ردیف شدهاند.
|
من از شمع سه چیز آموختم : 1ایستاده بمیرم 2 بی صدا بمیرم 3 به پای دوست بمیرم
یافتاح
چند وقت پیش ،داشتم توی اینترنت می چرخیدم ؛
خیلی اتفاقی ،چند تا مقاله پیدا کردم ،که نویسنده هاش دل پری از این مسأله
اطاعت زن از شوهر داشتند .
گفتم ،اینم عجب معضلی بوده و ما خبر نداشتیم ها .
آقا ! کل اسلام را باهاش زیر سؤال برده بودند.
بابا جل الخالق ها ! اینقدر بلد بودند قلم فرسایی کنند ،
که وقتی تا آخر مقاله را خوندم ،از خودم (به عنوان موجودی مظلوم)
و از همسرم (به عنوان عضوی از یک گروه خیلی _زیاد خیلی_ظالم) ،
و همه بشریت ؛نفرت داشتم !!
من که تا حالا ،تو این باغا نبودمو جدایی بین خودم و همسرم
حس نمیکردم ، حالا شده بودم یه آدم لجول و بد اخلاق !
حس میکردم ؛ هر حرفی که میزنه در راستای همون اطاعته است ،
خیلی با اکراه زیر بار حرفاش میرفتم _اونم از ترس خدا_
خلاصه چند روزی این مسأله فکرمو به خودش مشغول کرده بود ،
تا اینکه فرصتی پیش اومد ؛ تا با یک نفر که اطلاعات فقهی خوبی داشت ،
راجع به این موضوع صحبت کنم .
ازش پرسیدم :
بابا ! این مسأله اطاعت زن از شوهر چیه ؟!
چرا اینقدر حرف و نقل به پا کرده ؟!
ایشون جواب داد:
اطاعت زن از شوهر در شرع مطرح شده و شامل سه مورد است:
1- تمکین خاص زن از شوهر
2- اجازه خروج از منزل
3- پرهیز از متنفرات
بهش گفتم :
ببین داداش من ،درست توضیح بده ؛ ببینم موضوع از چه قراره؟!
گزینه مزینه و این سوسول بازیها به درد من نمیخوره .
انصافا اونم سنگ تموم گذاشت.از سیر تا پیاز را برام توضیح داد.
گفتش :
گزینه یک که علتش واضحه !!
خداوند از اون جایی که خودشون بهتر این موجود عجیبی که
خلق کرده اند را کامل میشناسند ،
(منونمیگفت عجیبا!)
این حق را برای اون موجود عجیب و این تکلیف را برای زن قرار داده اند.
بعدش تا من اومدم دهانمو باز کنم ، گفتش :
دیگه بیشتر از این سؤال نکن ،که نمیتونم توضیح بدم !
گفتم سؤال نکن ! میزنم.....إإإإإإ ....چی کار میکنی؟!
بعد ادامه داد:
مورد دوم هم که خروج از منزله ،
به مدیریت مرد در خانواده برمیگرده .
و اینکه خداوند مرد را مدیر و سرپرسته خانواده معرفی کرده است .
ولی اینکه چرا این مسئولیت سنگین به مرد واگذار شده ،
علت های روانشناسی و جامعه شناسی متعددی داره ،
که اگه الان بخوام برات بگم از موضوع اصلی مون فاصله میگیریم.
باشه سر فرصت !
تو دلم گفتم :آره جون خودت !
بگذریم ،ایشون ادامه داد:
البته این مورد را با شرط ضمن عقد میشه در راستای
خواسته های زن کنترل کرد .
گفتم :یعنی چه جورکی ؟!
گفتش :خانم ها میتونند هر موردی که براشون مهمه ،
مثل ادامه تحصیل تا آآآ...خر عمر (بامد کشیده بخوانید!)
یا کار کردن بیرون از منزل (مثلا تا بوق سگ!)
یا زندگی در یه محل خاص و... .
حتی جزئی ترین مسائل را هم میشه در این شرط وارد کرد .
البته اگه اون موقع تو گیرودار عاشقی نباشن و حواسشون به این چیزا باشه !
باخودم گفتم :خوب اینم برا خودش یه حرفیه !
یه چیزی گفت که من برام زیاد جالب بود .
گفتش : حتی اگه یه خانم اون موقع که ازدواج میکنه ،
سر کار میرفته، مرد بعدا حق نداره بهش بگه :نرو
چون اون خودش در واقع یه شرط عملی است .
البته ایشون نظر شخصی شون ، این بود که ؛
این مورد (مورد2)به استحکام خانواده خیییییلی(غلیظ ادا شود!)
کمک میکنه . چون از هرکی هرکی ، هرج و مرج ، تظاهرات ،
تجمع ،توقف بی جاو خلاصه همه چی دیگه ، جلوگیری میکنه .
و اما مورد سوم ، یعنی پرهیز از متنفرات ؛
من یکی که تا حالا نمیدونستم اینم جزء موارد اطاعته !
گفتش : این یعنی زن در خانه لباس یا مدل مو یا عطر و.. را که مرد
از اون متنفر است را استفاده نکنه .اینم به خاطر اینه که وقتایی که
خانمها با همسرشون مشکلی پیدا میکنن ،جزء اولین اثرات روحیشون اینه که،
علاقه ای به رسیدن به خودشون نشون نمیدن و در واقع این ،یک حکم
کاملا کارشناسی شده است .چون در واقع این بی مهری ها و لجبازیها
از طرف خانم ها که کانون مهر و لطافت و زیبایی توی خونه هستن؛
اوضاع را روز به روز بدتر و متشنج تر میکنه .
در واقع خداوند با این حکم خواسته اند ،زودتر صلح بر قرار بشه ،
چون در حالت های عادی که خانم ها اینقدر خوش ذوق و با سلیقه اند ،
که به هیچ عنوان از متنفرات استفاده نمیکنند.
بهش گفتم :
چرا خدا برای مردها این چیزها را قرار نداده ؟!
آقا چشمتون روز بد نبینه (إن شاءالله) ؛
وقتی من اینو گفتم ،عصبانی شد و گفت :
آخه تو هم شدی مسلمون ؟!!
چقدر سؤال میپرسی ؟!
خوب برای اونا هم کلی احکام دیگه گذاشته دیگه !
اصلا اگه من همه سؤالای دنیا را هم به تو جواب بدم ها ،
بازم تو میگی : آخه چرا این؟! آخه چرااون؟! آخه چرا اینطوری؟! و..
خلاصه مارو شست و گذاشت کنار!
بعد از خشک شدن اینجانب ،بقیه بحث را پیش گرفتیم.
بهش گفتم : خوب من که نمیتونم در ذهنمو ببندم و دم درش بنویسم:
« ورود هر گونه سؤال و شبهه اکیدأ ممنوع . متشکریم »
میتونم؟!
گفتش : نه ! ولی دو تا چیز ، همیشه گوشه ذهنت باشه :
یکی اینکه تمام احکام خداوند در راستای استحکام روابط خانوادگی و
متناسب با روحیات اعضای خانواده است.
و دوم اینکه ما حکمت خیلی از احکام را نمیتونیم بفهمیم ؛
چون ما محاله که به اندازه خالقمون ، بتونیم خودمونو بشناسیم .
اینجاها وظیفمون اینه که با تعبد اینگونه مسائل را قبول کنیم .
درسته جانم ؟؟
دیدم انصافا راست میگه .
اصلا شاید علت اینکه توی شهادتین ، ما اول باید بگیم:
« أشهد أن لا إله الا الله »
و بعد از اون بگیم :
« أشهد أن محمد رسول الله »
اینه که ،در بدو ورود به دین ؛اول باید خداوند را به عنوان
همه کاره و ولی نعمت بپذیری ،بعدش از رسولش که دستور زندگی را
از طرف اون همه کارت، برات میاره ،پیروی کنی .
پس اصل قبول دین تعبدی بودن اونه و هر چیزی که از طرف خداست ؛
باید اولش بپذیری و بدون چون وچرا عمل کنی ؛
بعدش اگه خواستی حکمت بعضی هاشو بدونی بری توی احادیث
و روایات بگردی تا پیداکنی.
ولی ماها متأسفانه که اسم خودمون را هم میزاریم مسلمون ؛
میایم اول میبینیم ، حقوق بشر و بقیه عالم چی میگند؛
بعدش میخایم دین را باهاش تطبیق بدیم .
من نمیدونم ! کافر شدن مگه شاخ و دم داره ؟!
همین که خدا را به عنوان همه کارت قبول نکردی کفر دیگه !!
در ضمن من به عنوان یک زن مسلمان ،
به همه دنیا اعلام میکنم :
« ما نیازی به دفاع هیچ کس _از حقوقمان_ نداریم .»
دین ما کامل ترین و بی نظیرترین الگوی زندگی است.
و در هر جا ، جز مصلحت و سعادت دنیا و آخرت ما
چیز دیگری نخواسته است.
شما هم اگر اینقدر مهربان و دلسوز هستید ،
اول مشکلات روزافزون خودتون را حل کنید ؛
بعد برین سراغ مشکلات بقیه کشورها !
«والسلام»
بر گرفته از وبلاگ ...
دردهای بزرگ,مردهای بزرگ میزایند و مردهای بزرگ نیز دردهای بزرگ می خواهند.(ژان پل سارتر)
مرد بزرگ کسی است که هر موقع بخواهد بتواند بین احساسات و افکار خود حایلی ایجاد کن.(ناپلئون بناپارت)
مرد ضعیف همیشه بر اثر عشق ازدواج میکند(جانسون)
مردان بازیچه زنانند و زنان بازیچه شیطان(هوگو)
هرگاه مردی اشتباه میکند و نمی خواهد آن را بپذیرد عصبانی می شود.(برتون)
زندگانی مرد به دو قسمت تقسیم میشود:اول به زن خود خیانت نکند و نمی تواند و دوم مخواهد به زن خود خیانت کند و نمی تواند.
مردی که به زنش اجازه می دهد بر او فرمانروائی کند احمق است.(بناپارت)
مردی که زن میگیرد پرنده ای است که بال او را قطع کنند و زنی که شوهر قبول میکند,پرنده ایست که پر در می آورد.(اسمایلز)
زن
هر زنی را میتوان با ستایش هوشش یا سلیقه ی عالی اش در انتخاب بادبزن فریفت(چستر فیلد.)
زنی را که دوست داریم کسی است که از آن برخوردار نمی شویم.(بودلر)
زنها طبقه و فرقه ی معینی ندارند,ظرافت طبیعی و وقار و مداحت غریزی و سرعت انتقال و بذله گوئی تنها نشان آنهاست.(موپاسان)
خیلی ممنونم که مرد نشدم,زیرا در این صورت مجبور بودم با زنی ازدواج کنم.(مادام-دواشتال)
زنها هر قدر خود را بشویند باز هم بو میدهند.(سارتر)
زن دانا به مرد الهام میدهد و زن زیبا مرد را مفتون خویش میسازد و اما زن مهربان مرد را تصاحب می کند.
مرد آنچه را که میداند میگوید و زن آنچه را که خوشایند است.(ژان ژاک روسو)
وقتی زنی از زیبائی زن دیگر تعریف میکند حتما در زشتی او شکی ندارد.(دسیکا)
از تمام دوستان وبینندگان این وبلاگ درخواست می کنم در مورد تعدد زوجات نظراتشونو مختصر برام بفرستید
مخلف یا موافق فرقی نمی کنه
دلیلتون چیه؟؟؟؟؟