این روزها بحث انتصابات اعلام شده و به ویژه معرفی آقای اسفندیار رحیم مشایی، به عنوان معاون اول رئیسجمهوری توسط رئیس دولت آینده در سفر اخیر اعضای دولت نهم به مشهد نقل مجالس و محافل و رسانههای جمعی است، پیش از پرداختن به نظر خود در این مورد به برخی از این دیدگاهها اشاره میشود:
1- اشخاص و محافل نزدیک به بیت رهبری مانند آقای ابوترابی، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در مصاحبه خود با رسانهها در این مورد از واکنش فوری و اعلام مخالفت رهبری با انتصاب مشایی به سمت معاون اولی رئیس جمهوری و برکناری او از این مسئولیت و واگذار نکردن دیگر مسئولیتهای کلیدی به او در دولت خبر داده است. آقای ابوترابی در عبارات خود که به رهبری منسوب کرده، از قید فوریت در این برکناری سخن گفته است. 2- آقای احمدینژاد در مصاحبه سه شنبه خود بر ابقای مسئولیت رحیم مشایی پافشاری کرده و او را فردی پاک اخلاق و ... دانسته و افزوده که وی در مسئولیت جدید خود باقی است. 3- آقای ثمره هاشمی دستیار جدید احمدی نژاد نیز در مصاحبه با شبکه برون مرزی جام جم این انتصاب را تغییر ناپذیر خوانده است. 4- از سخنگوی شیرین بیان دولت و هچنین همسرشان هنوز در این باره سخنی در رسانهها نقل نشده است. 5- آیتالله کعبی از فقهای شورای نگهبان این انتصابات را با تصور اینکه هنوز رئیس دولت دهم مراحل تنفیذش را در حضور رهبری انجام نداده، بنابراین، رسما حق هیچ گونه انتصابی ندارد، اقدامی غیرقانونی دانسته است، غافل از اینکه آقای احمدی نژاد تا دو هفته دیگر، هنوز رسما رئیس جمهور است و حتی تا یک روز مانده به پایان کار دولتش حق دارد در محدوده کابینه اش دست به هر تغییری بزند و این تغییر هرچند عملا با نگاه به دولت آینده انجام شده، ولی عملا در محدوده زمانی کاری دولت نهم روی داده است. 6- آقای جوانفکر، مشاور مطبوعاتی رئیس دولت، این اقدام را که بنا به نقل محافل نزدیک به بیت رهبری با اعتراض و مخالفت جدی رهبری روبهرو شده، در زمره اختیارات معمولی رئیس دولت میداند و با این تعبیر تلویحا که فرق بسیاری با اظهار صریح ندارد، دخالت رهبری و دیگران، اعم از مراجع و ائمه جمعه و نمایندگان مجلس و سایر دلسوزان اصولگرا را در این مورد را کاری نادرست میداند. 7- پای برجستگانی از اصولگراها مانند سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران و آقای باهنر نایب رئیس مجلس و احمد توکلی و... نیز به این ماجرا باز شده و آنان نیز در پیروی از نظر رهبری، با اعلام مخالفت آشکار با این انتصاب خواستار برکناری مشایی شدهاند. 8- از اعضای هیأت مؤتلفه و به ویژه آقای عسکر اولادی به رغم گذشت چهار روز از علنی شدن نظر مخالف رهبری در این زمینه، هنوز سخنی در این باره شنیده نمیشود. 9- اصلاح طلبان ظاهرا سرخوش از نتایج و پیامدهای این رویداد که با هر نتیجه که به اتمام برسد، در کارنامه رئیس دولت برگ بیتدبیری تازه و مخالفت دیگری با نظر رهبری میافزاید، چندان ورودی را به این عرصه و صحنه لازم نمیدانند. 10- بدنه میانی اصولگرایان و حامیان احمدی نژاد که من در سفر اخیرم به مشهدالرضا توفیق همسفری با بعضی از آنان را داشتم، آشکارا از شوکه شدن خود نسبت به این اقدام مخالف نظر رهبری رئیس دولت سخن میگویند و این کار او را در آستانه آغاز به کار دولت دهم، اشتباهی محض میدانند که به هیچ وجه نباید و نمیتوان از آن دفاع کرد. در این میانه پرسشهایی نیز به ذهن و نظر میرسد مبنی بر این که: - آیا احمدی نژاد از نظر رهبری درباره عدم صلاحیتهای مشایی که وی به صلاحیت او ایمان عمیقی دارد و او را در زمره اسلام شناسان معاصر برمیشمارد، بی خبر بوده و هست که دست به چنین انتصابی ـ که قطعا نتیجه ای جز برکناری مشایی نخواهد داشت ـ زده است؟ - آیا میتوان پنداشت که آقای احمدینژاد از نظر رهبری درباره مشایی بی خبر باشد؟ - آیا میتوان گمان کرد آقای احمدی نژاد که برخی او را دارای هوش بالایی میدانند و بر این باورند با افکار عمومی موجود در جامعه در مورد خود و اعضای دولتش آگاهی کامل و جامعی دارد، از نظر نخبگان و قاطبه اصولگرایان در مخالفت با به کارگیری مشایی در دولت نهم و دهم اطلاعی نداشته و ندارد؟ - با فرض آگاه بودن آقای احمدی نژاد از زمینه مخالفتهای گسترده موجود با به کارگیری مشایی، چرا جناب ایشان بر به کارگیری وی پافشاری داشته و دارد؟ - آیا میتوان تصور کرد در دیدگاه آقای احمدی نژاد، نظر مراجع در مخالفت با مشایی قدر و ارزشی داشته و ندارد و بر همین مبناست که متأسفانه، دامنه تأیید مراجع عظام از او به دلیل همین تکرویها چنان محدود و تنگ شده که برای نمونه متأسفانه و خوشبختانه! هیچ کدام از آنها به رغم توصیه مقامات کشور، پیروزی درخشانش! را به او تبریک نگفتند؟ اینجانب با شناختی که در این چند سال از آقای احمدی نژاد پیدا کردهام، بر این باورم که: 1- احمدی نژاد به خوبی میداند که در مشایی چنان تغییری ایجاد نشده که دامنه این تغییرات نظر رهبری و ... در مورد او را تغییر داده باشد و با آگاهی به این عدم تغییر هم در مشایی و هم در نظر رهبری و ... دست به این انتصاب زده است. 2- احمدی نژاد از نظر مخالف رهبری و مراجع عظام با بهکارگیری مشایی کاملا اطلاع داشته و آگاهانه دست به این انتصاب زده است. 3- احمدی نژاد از تعجب همراه با حیرت اصولگرایان حامی خود درباره این انتصاب و نتیجه تلخ آن کاملا با خبر بوده و قاصدانه و عامدانه، این کار را کرده است. 4- احمدی نژاد قطعا با پیشبینی مخالفت رهبری با این انتصاب، به خوبی میدانسته که در آغاز به کار دولت جدید خود، با عقبنشینی از این انتصاب آگاهانه و قاصدانه که تحقیقا از دامنه محبوبیت او در میان اصولگرایان حامی وی کاسته و خواهد کاست، باید هزینه بالایی را بپردازد. 5- احمدی نژاد با علم به همه پیامدهای منفی و هزینههای منتج از این تدبیر که حتی دوستانش آن را عین بی تدبیری میدانند، پذیرفته است که همه این هزینهها را با هر قیمت ممکن، حتی با به میدان آمدن رهبری در این مورد بپردازد. پایان کلام؛ آقای احمدی نژاد با چه هدفی وارد این میدان سخت که یک طرف آن رهبری است و نبردی که نتیجهای جز شکست و عقبنشینی وی ندارد، شده و همچنان تا آنجا که ممکن است بر رأی و نظر خود پافشاری میکند؟ ایشان با این ایستادگی چه پیامی را به چه کسانی میخواهد انتقال دهد؟ پاسخ این است که به گمان من، در ورای این انتصاب و این ایستادگی، تنها یک پیام نهفته است: مردم؛ بدانند رهبری در اختیارات و وظایف قانونی رئیسجمهوری چگونه و تا به کجا دخالت میکند. غلامعلی رجایی
نوشته فوق توسط آقای غلامعلی رجایی انجام شده است ولی در آخر بحث می خوام این رو اضافه کنم که آقای احمدی نژاد ،گند زدی رفت پی کارش . به من ثابت شد که اکثر مسئولین کشور چه راست وچه چپ ،چه احمدی نژاد وچه میر حسین موسوی ادعای تبعیت از ولایت فقیه را فقط در مسیر منافع خود قبول دارند ودر واقع همه شعار می دهند ودر عمل هیچ کدامشان تبعیت ندارند . اگر داشتند نباید بخاطر انتخابات این همه خونریزی می شد . واقعا برای این دونفر یعنی هم احمدی نژاد وهم میر حسین موسوی متاسفم که دروغشان در مورد تبعیت از ولایت فقیه آشکار شد . |