و اى فرزندم محمد ـ که خداوند جل جلاله قلبت را به مکاشفه و مراقبه و جلال خود آباد فرماید ـ همیشه متذکر باش و فکر کن در آنچه تو را براى دوام در خدمت خود مشرف فرموده است، غیر از آنچه را که من براى تو بیان نمودم، زیرا که زبان و قلم از بیان تمام آنها عاجز است، بلکه هر چه را که به آن محتاجى در وقت حاجت به طور تفصیل به یاد آور، و بدان که هدیه و عطائى است که از مولاى جلیل به تو رسیده است، پس به واهب و عطاکننده آن به نظر تعظیم و تکریم بنگر و شکر وی را به جاى آور.
مثلا اینکه به مرکوبى احتیاج دارى که براى رسیدن به مقاصدى که موجب سعادت دنیا و آخرت تو است بر آن سوار شوى و از پیاده روى و طى مسافتهاى بعیده به پاى خود که در آن ذلتها و مشقتها است که محتاج به بیان نیست بىنیاز گردى.
پس فکر کن که اگر خداوند غیر از مرکوب سوارى تو مرکوبى نیافریده بود چقدر مسرور بودى و به آن میبالیدى؟ و تا چه حد نسبت به عطاکننده آن در مقام تعظیم و تکریم برمیآمدى؟ و چه قدر سلاطین و امراء و غیر ایشان به تو حسد میبردند، و چه آیت بزرگى از آیات الهى بود که مردم به آن با نظر عبرت نظر میکردند، پس شکر این منت جلیل را به جاى آور، و مبادا که زیادى مرکوبهائى که خداوند به مردم عنایت فرموده است قدر این نعمت را در نظر تو سبک و خوار نماید، و شرف بذل و مرحمت حضرتش را در نظر تو حقیر و کوچک گرداند، که در نظر عقل قبیح است که هر چه مولاى اعظم در اکرام و احسان بیافزاید، بنده در تحقیر و استخفاف او بیافزاید، تا کار به جائى رسد که از روى جهل و نادانى انکار مقام او را نماید، و هلاکت و عذاب روز موعود را تکذیب نماید.
پس بترس از اینکه در جهالت و نادانى از آنان که چنیناند پیروى نمائى، که آنان مردمانى هستند که بلاى غفلت و جهالت بر ایشان احاطه نموده، و در مذلت ندامت فرو رفتهاند.[1]
پیامها ونکتهها:
1- تفکر در آنچه خداوند بدون منت به انسان ارزانی داشته است مایه توجه و تقرب و مصون ماندن از دامهای از شیطان است که او را به غفلت از دوست فرا میخواند.
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد[2]
2- ابلیس به تدریج و قدم به قدم آدمی را از درگاه دوست جدا میکند. باید از ابتدا مراقب وسوسهها و بیتوجهیهای کوچک بود چرا که عاقبت تخم مرغ دزد، شتر دزد میشود.