بهار طبیعت
بىتردید، عید نوروز، عید طبیعت است، «آغاز بهار و موسم اعتدالطبیعت و لطافت هوا و تعدیل شب و روز و رهایى از قساوت زمستان و سردى و سیاهىشبهاى دیرپا مىباشد.
عیدى همراه با سرود پرندگان و تکبیر جنگل و تسبیح باد و ریزش ابر و فریاد رعدو رویش صحراست.
اگر ما خرافات و نقاط منفى و تاریک را از چهره این عید بزداییم و بگذاریمهمرنگ طبیعتبا صفا، باشد و بر جهان مثبت و خداپسندانهاش بیفزاییم، در دید مکتبنیز عیدى عزیز و ارجمند خواهد بود.»
چنانچه در حدیث آمده: هر چیزى بهارى داردو بهار قرآن ماه مبارک رمضان است. از اینرو امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید: «قرآنرا بیاموزید که بهار دلهاست.» یعنى جان و روان انسان با تعالیم عالى الهى،شکوفا مىشود.
آرى عید واقعى انسان که برترین مخلوق الهى، و گل سرسبد عالم خلقت است، بازگشتبه خویشتن خویش و توجه به مبدا هستى، و تعلیم کتاب سعادتش و در نهایتخود رابازیافتن و به خدا رسیدن است.
و این عید اختیارى است، و انسان مىتواند از هر روز براى خودش عیدى بسازد.
امیرالمؤمنین على(ع) مىفرماید:
«کل یوم لا یعصى الله فهو یوم عید» (هر روزى که خداوند نافرمانى نشود آنروز، عید است). البته آنگونه که قرآن مىفرماید: از بهار طبیعت و حیات دوبارهیافتن گلها و گیاهان، سبزهها و درختان، به جنب و جوش آمدن پرندگان و حیواناتطراوت یافتن باغها و چمنزارها، باید درس رستاخیز و بازگشتبه سوى خدا را آموخت:
خداوند متعال مىفرماید: «زمین را جامد و افسرده و بىروح و بىجنبش مىبینى،اما همین که آب باران بر آن نازل کنیم، به جنبش و حرکت درمىآید و فزونى مىگیرد،و انواع گیاههاى سرورافزا مىرویاند، این از آن جهت است که خدا حق مطلق است ونظام زنده کردن مردهها در قبضه قدرت اوست. و اوست که بر هر چیزى تواناست.»
نوروز در گذر تاریخ
نخستین روز از نخستین ماه سال شمسى را نوروز مىگویند وایرانیان در این روز بزرگترین جشن ملى خود را برگزار مىکنند. آریاییان در اعصارباستانى دو فصل گرما و سرما داشتند، در هر یک از این دو فصل جشنى برپا مىداشتندکه هر دو آغاز سال نو به شمار مىرفت; اولى را نوروز و دومى را مهرگان مىنامیدند.
هر چند در دربار نخستین خلفاى اسلامى به نوروز اعتنایى نمىشد، ولى خلفاى بعدىاموى دوباره نوروز را گرامى داشتند و براى افزودن درآمد خود، هدایاى نوروز راباب کردند. و با ظهور «ابومسلم خراسانى» و روى کار آمدن خلافت عباسى و نفوذبرمکیان و دیگر وزراى ایرانى و تشکیل سلسلههاى طاهریان و صفاریان، جشنهاى ایرانبار دیگر رونق یافت.
با آنکه بسیارى از سنتهاى ایرانیان بعد از ظهور اسلام در ایران از بین رفت وسنتهاى اسلامى جاى آنها را گرفت، اما عید نوروز کم و بیش در میان آنها باقى ماند.
شاید مصادف شدن روز غدیر خم در سال دهم هجرى با عید نوروز در آن بىتاثیرنباشد.
على کاظمى در مقدمه ترجمه کتاب سید عبدالرضا حسینى شهرستانى به نام «نوروزدر اسلام» نگاشته است: «با توجه به روایاتى که در باره نوروز رسیده است، معلوممىشود، نوروز پیش از اسلام روزى مورد توجه پیامبران و رهبران الهى بوده است و ازابتدا شادى و سرورى که در این روز مىشده استبه خاطر امور معنوى و حوادث مذهبىکه در این روز اتفاق افتاده بوده است، ... ولى همانگونه که در اثر مرور زمانبسیارى از واقعیتها وارونه شده و بسیارى از حقایق تحریف گردیده، نوروز هم بهصورت یک روز ملى و باستانى درآمده، شادى و سرور آن نیز به حساب امور مادىگذاشته شده است .. .» نوروز از جمله دستاویزهایى بوده است که سلاطین از آنبهرهبردارى کردهاند.
جمشید پادشاه بزرگ ایران باستان به همین منظور و به خاطر استفاده از همینفرصت، تاجگذارى خود را در روز نوروز انجام مىدهد، و حتما تبلیغاتى هم به راهمىانداختند که امروز، روز پیمان خلافت الهى است و مردم را دعوت مىکردند کهبیایند و با آوردن هدایاى نوروزى با نماینده خدا بیعت کنند و تاجگذارى او راتبریک بگویند. با این مقدمه، پاسخ این سؤال; که چرا اعراب نوروز را ضایع ساختند؟
نیز روشن مىشود:
در روایت معلى بنحنیس از حضرت امام صادق(ع) اشاره به همین حقیقت است. «...
این روز از روزهاى ماست و از روزهاى شیعیان ما به شمار مىرود، که ایرانیان آنرا حفظ کرده، و شما عربها آن را ضایع ساختهاید.
اعراب به پیروى از دستگاه خلافتبنىامیه و بنىعباس چون نوروز را روز ولایت وخلافت الهى مىشناختند، سخت کوشیدند که این روز را مخفى کرده، ضایع سازند. و لذابراى لکهدار کردن نوروز، این روز را از بازماندههاى مجوس معرفى کردهاند. تاجایى که مىبینیم حضرت امام موسى بنجعفر(ع) نیز در مقام تقیه به منصور دوانقىمىفرماید: «از رسمهاى فرس است و اسلام آن را از بین برده است ...» بعضى افراداین روایت را دلیل بر عدم مشروعیت نوروز گرفتهاند; اما با توجه به روایاتمعارض، حمل بر تقیه شده است، و بهترین دلیل بر عظمت نوروز میباشد.