سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زن وسیاست

2ـ رابعه بصریه عدویه
یکى دیگر از زنان که در آن حالات عرفانى بوده و سیرى به سوى مقامات معنوى داشته و تاریخ از آن بخوبى نام مى‏برد. و از چهره‏هاى درخشان زنان مسلمان بشمار مى‏آید رابعه بصرى است. و حالات عجیبى را براى نقل کرده و کلمات آموزنده‏اى را درباره او آورده است.(31)و او بسیار اشک و ریخت و بسیار استغفار مى‏کرد. و همین که سخن از آتش به میان مى‏آمد مدهوش مى‏شد. و از سخنان آموزنده دیگر که از این زن رسیده این است که به همه سفارش مى‏کرد که: «اکتموا حسناتکم کما تکتمون سیئاتکم» همانگونه که بدیهاى خود را پنهان مى‏دارید تا کسى نبیند، خوبیها را هم پنهان کنید چون اظهار خوبى براى انسان جنبه خودنمایى داشته و یا عُجب مى‏آورد.
و هم چنین مى‏گفت: «الهى ما عبدتک خوفاً من نارک و لامعاً فى جنتک بل حبّاً لک و قصداً للقاء وجهک» گر چند این سخن مال بزرگان است و منسوب به اولیاء الهى مى‏باشد. امّا اگر شاگردان این مکتب به پیشوایان خود تأسى نمایند و اینگونه کلمات را سرلوحه زندگى و رسیدن بلقاء اللّه قرار بدهد، شاید هیچ گونه اشکالى نداشته باشد. لذا است که این بانوى سالک الى اللّه تمسک به کلمات مولاى خویش نموده، تا در پرتوى نور آن بلقاء حق رسیده و سالک کوى جمال حق گردد. و به آرزوى لقاء وجه جمیل، جمال حقیقى خویش را دریابد. و این بانوى بزرگوار بعد از این جملات و عبارات حبّى اینگونه مى‏سراید:

«احبّک حبّین حبّ الهوا...» محبّت من بتو این است که شما را اهل محبّت یافتم و شما اهل آن هستید. گاهى دوستى از ذکر است و گاهى بخاطر آن است که کشف حجاب کردى و ماوراى حجاب را به من نمودى. و براى این دو دوستى من حمد دارم. امّا در حقیقت نه حمد براى دوستى اول و نه حمد براى دوستى دوم، مال من نیست. چون خود این حمد توفیقى و یا نعمتى است از ناحیه خدا، پس هر دو محبّت از آن توست.
3ـ رابعه دختر اسماعیل
در طول تاریخ از این گونه زنهاى نمونه که داراى مقامات معنوى بوده است زیاد است. زنهایى بوده‏اند که هم‏ردیف اویس قرنى بوده امّا بخاطر اینکه مطرح نشده گمنام مانده‏اند.(32) و در شرح حال این بانو رسیده است(33) که او بخاطر آن حالا معنوى داشته شعرهاى بلند درباره محبوب خود مى‏گفته است. و همه را متحیّر و سرگردان کرده‏اند که این محبوب کیست. تا اینکه مولاى او بخاطر سوء ظن که باو پیدا مى‏کرده و اندوه و حزن را درک نمى‏کرده است. او را به تیمارستان مى‏اندازد.تا اینکه بعضى از عرفاى نامدار آن عصر به دیدار او به تیمارستان رسیده و حالات او را از نزدیک مشاهده مى‏کند و مى‏بیند که او دیوانه نیست. و او فناى در عشق الهى است که به جز او را نمى‏بیند. و در فراق آن محبوب یکتایش اشعار بلندى مى‏سراید و ضجّه مى‏زند. و سرانجام او را آزاد مى‏کند. و دانستید که راه دل و عرفان مخصوص مردها نیست و زنان نیز در این راه طى طریق مى‏کنندد و براساس همین نکته است که گفته شده:
«لو کان الرّجال کمن ذکرنا لفضّلت النساء على الّرجال، و لاتأنیث لاسم الشمس عیب و لالتّذکیر فخر لهلال»(34) یعنى اگر مرد و زن همین است که در جامعه ماست، و همین است که ما اوصاف آنرا بیان نمودیم، زنان بمراتب بالاتر از مردانند. دُرست است که شمس مؤنث است و قمر مذکر. اما این به سوى کمال راه براى زن و مرد یکسان باز است و هیچ فرقى در این مسیر بین آنها نیست. لذا وقتى از عارفى پرسیدند: «ابدال» چند نفرند؟ فرمودند: «اربعون نفساً» ابدال چهل تن هستند. و سوال کردند که: چرا نگفتید: «اربعون رجلاً» چهل مردند، و گفتید چهل نفس‏اند؟ در جواب گفت: اولاً: همه اینها مرد نیستند، بلکه در بین آنها زنان هم هستند. و ثانیاً: کسى که بمقام ابدال نائل مى‏آید انسان است. و انسان بودن اختصاص به زن تنها و یا مرد ندارد. ـ ابدال در اصطلاح سالکانى هستند که تحت تدبیر شخص معین نیستند و بتنهایى این راه طى مى‏کند ـ گر چند سخت است ولى رفتنى است.(35)
و هم چنین در حالات این بانو «رابعه اسماعیل» آمده است(36) که اگر چنانچه حالى براى او پیش مى‏آمد اهل بهشت را مى‏دید و مى‏گفت: اهل بهشت را مى‏بینم که در حال رفت و آمد است. و بسا حورالعین‏هایى را مى‏بینم که خود را از من مى‏پوشاند.
بنابراین هر کسى اعم از زن و یا مرد، قدم اخلاص در راه تزکیه نفس بردارد و در این مسیر از وسیله نیایش بهره گرفته و از سلاح «اعنى على البکاء» برخوردار باشد بجاى خواهد رسید که نمونه‏هایى از آن باز گردید.


ارسال شده در توسط لیلا حق جو