سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زن وسیاست

شخصیت معنوی زن در اشعار مولانا(1)

مولانا بلخى، که در ادبیات فارسى سراینده اشعارى است که حقیقت درونى خود را در آینه شعر ظاهر کرده است. که از آن میان، دیدگاه او درباره زن مى‏تواند نوعى نماینده تلقى عرفانى و معنوى از زن باایمان باشد که اغلب تمثیلهاى او به نماد پروازى و سُنبل‏گونه ختم مى‏شود. و او در معرفى زنان نمونه، به زنانى پرداخته است که در ادیان توحیدى از آنها نام برده شد و معرفى گردیده است. و زنانى است که آواى توحیدى در آنها اثر بخصوص داشته و آن را آموزه جان خود نموده و در خود تحقق بخشیده‏اند. علاوه بر این، جهت ممتاز وجودى که بوسیله آن برتر از زنان بوده و از بسیارى مردان نیز بالاتر قرار گرفته‏اند که به نمونه‏اى از آن اشاره مى‏گردد.
1ـ مریم درس‏آموز مردان و زنان
مولانا، در میان زنان ممتاز و مشهور به حضرت مریم (س) توجه خاص و نگاه دیگرى دارد که در مثنوى و شمس، کراراً و جاهاى متعدّدى از آن نام برده است و به نام نیک او اشاره دارد. مریم (س) زنى بود که بر اثر زهد و عبارت شایستگى‏هاى روحى پیدا کرد که فرشته وحى بر او ظاهر شد و وجودش زمینه ظهور معجزه الهى و حامله مسیح گشت. مسیحى که خود برتر از عالم جسم و دنیا بود.(2)
مریم علیهاالسلام در عفاف و پاک‏دامنى تا جاى الگوى نمونه است که قرآن از آن بخوبى یاد کرده است. و در این الگوى سرمشق زنان عالم و تاریخ است. مولانا، لحظه آمدن فرشته الهى را که بر مریم علیهاالسلام ظاهر گردید هنرمندانه و با یک شیوه مخصوص به تصویر مى‏کشید، تا پیام خود را درخصوص عفاف و پاکدامنى آن بانوى گرامى به احسن‏ترین وجه به خوانندگان منتقل کند و مى‏گوید: «روح القدس در پیکره مرد جوان در خلوت بر مریم ظاهر مى‏شود. با زیبایى خاص و غیر قابل توصیف، که اگر یوسف او را مى‏دید، از حیرت دیدارش مانند زنان مصرى دست مى‏برید. او (فرشته الهى) ناگهان در مقابل مریم (س)  آشکار مى‏گردد. همچون گلى که از زمین مى‏روید، و یا همچون خورشیدى که از مشرق سر در مى‏آورد. مریم علیهاالسلام در آن لحظه عریان سرگرم شستشو است. از دیدن او که نمى‏داند کیست لرزه بر اندامش مى‏افتد، چون ماهى که از آب به خشکى افتاده باشد از فساد مضطرب و هراسان مى‏گردد. و در عین بى‏پناهى بخدا پناه مى‏برد. از این پس مریم علیهاالسلام فقط سرمشق زنان نیست، بلکه انسان کامل و اسوه است که باید همه مردان و زنان به او تأسى بجوید»(3)
از این جهت که مولانا، در بیان تکریم و تمجید مریم علیهاالسلام وجود او را واسطه بیان قرار مى‏دهد و به این مطلب مى‏پردازد که پناه بردن بحق چه تأثیرها در زندگى دنیوى و اخروى و هنگام مرگ انسان دارد.
مریم علیهاالسلام حامله خود خدا بود.(4) چون در هنگام وضع حمل به اعجاز الهى آب از زیر پا روان گشت. و خرماى تازه از درخت خشکیده به زمین ریخت. جریان مریم علیهاالسلام یک جریان عادّى نبود، بلکه مریم جانش را شایسته عنایات خاص الهى کرده بود که میوه تازه مى‏آمد. سپس مولانا تذکرى دارد که مى‏گوید:
«تو هم بیرون رو از آن چرخ و زمین زود که تا بینى روان از لامکان آب»
«از آن نخلست خرماهاى مریم نه ز اسبابست و زین ابواب آن آب»(5)
مولانا مى‏گوید: یکى از راههاى بنیادین عرفا اعتماد و اطمینان کامل به خداوند است. واین نعمت‏هاى غیر مترقّبه‏اى که براى مریم مى‏رسید از وثوق و اعتماد کامل مریم به حق بود.(6)
باز مولانا، در مثنوى مى‏گوید: یکى از راههاى تعالیم عرفانى عرفا اظهار نیاز و احتیاج به درگاه خداوند درخواستنى از روى اضطرار است. اگر بنده سراپا نیاز و از روى اضطرار از خدا چیزى بخواهد، گرچه در ظاهر محال آید ولى حتماً احتیاجش برطرف مى‏شود. که نمونه کامل آن حضرت مریم علیهاالسلام است. که او سراپا درد و نیاز و اضطرار بود که غوغاى ناپاکى دامن پاک حضرت مریم علیهاالسلام را به پاکى مبدّل کرد. در حالى که او را متهم به ناپاکى کرده بود، لطف خداوند به مصداق: «امن یّجیب المضطر...» نیاز او را برطرف کرد. و طفل نوزاد او در آغوش به سخن آمد دهن بحقایق باز کرد و پاسخ گفت.(7)
و نکته دیگر اینکه، در اندیشه مولانا، حضرت مریم علیهاالسلام تنها یک زن متقى و پارسا نیست و از این دید نگاه نکرده است که او اُلگوى زنان و مردان شده است. بلکه او را بعنوان یک انسان کامل و متبلور و متجسّم به فضائل معنوى دیده و او را سرمشق سالکان اعم از زن و مرد مى‏بیند. و در عین اینکه او مادر پیامبر اولوالعزم بود که این خود بخشى از منزلت و کمال است، مولانا به مریدان و صاحبان عقل سلیم اینگونه اشاره دارد:
شیر جان زین مریمان خور چون که، زاده ثانیى تا چو عیسى فارغ آئى از بنین و از بنات...(8

2ـ حضرت مریم صدّیقه بود
بیان مولانا، که مى‏گوید حضرت مریم علیهاالسلام فرشته الهى را دیده و حرف او را تصدیق نموده و باور کرد، مضمون این آیه کریمه است که خداوند فرموده است: «اُمّه صدّیقه»(9) یعنى حضرت عیسى علیه‏السلام داراى مادرى بود که سخن فرشته را تصدیق کرد. و این قابلیت را حضرت مریم علیهاالسلام در اثر رکوع و سجود و خضوع پیدا کرد. تا خداوند اینگونه اوصاف را نشانه وجود او نموده و وسیله دیدن فرشته الهى گردیده و با آنها سخن بگوید. و سخنان آنها را بشنود و تصدیق کند: «و صدقت بِکلمات ربها و کانت من القانتین»(10)
سرّى اینکه حضرت مریم علیهاالسلام صدّیقه است، آن است اخبارى که دیگران باور دارد او هم تصدیق کرد. و علاوه بر آن، بلکه او حقیقتى را تصدیق کرد که دیگران باور نداشت. و در نظر دیگران استبعاد داشت. و روى همین انگیزه بود که دهن به تهمت وى گشود. ولى آن صدّیقه بزرگوار از دیدن فرشته الهى بگفتار او اطمینان پیدا کرد و علامت نطلبید. از اینجا است که سرّى صدیقه بودن حضرت مریم بخوبى تبیّن نشده است که شبهه برترى مریم را بر حضرت ذکریا علیه‏السلام مطرح مى‏کند. و مى‏گوید، ذکریا یک نبى بود، بشارت الهى را بدون علامت و نشانه قبول نکرد. و فرمود: «رب اجعل لى آیة»(11)
امّا اینکه حضرت ذکریا آیت و نشانه طلب کرد، این کار، از روى شک نبود. بلکه براى باریافتن به مقام طمأنینه بود. همچنانکه در انبیاء دیگر نیز نمونه‏هایى دارد. بنابر این صدّیقه بودن و مقام والاى حضرت مریم، هیچگونه نقضى بر دیگران وارد نخواهد کرد. فلذاست که قرآن از آن بعنوان صدیقه یاد کرده و مولانا، در بیان شعرى خود از این صدیقه سخن مى‏گوید.
3ـ مادر عیسى علیه‏السلام و کرامت
یکى دیگرى از زنان نمونه که مقامات معنوى را کسب نموده و وجودشان شایستگى ظهور معجزه الهى را پیدا کرده است، خاله حضرت مریم «مادر حضرت عیسى علیه‏السلام » است. او هم، همزمان با حاملگى مریم، در سنین پیرى و یائسگى به تقدیر الهى باردار شد. و پیامبر عظیم الشأن را بدنیا آورد. مولانا در داستان مادر حضرت عیسى علیه‏السلام مى‏گوید: مادر عیسى چون با مریم روبرو مى‏شد، جنین او در شکم، به جنین مریم سر کُرنش و خضوع فرود مى‏برد. وى این امر خارق العاده را بفراست دریافت و به مریم خبر داد که در درون او پیامبر الوالعزم است. مریم گفت: من در شکم سجده از طفل خود حس کرده‏ام.(12)
مولانا، پس از این طرح، ماجراى اشکال مقدر را پیش مى‏آورد که چگونه مادر عیسى مریم را دید، در حال مریم علیهاالسلام بعد از آنکه حامله شد به شهر بازنگشت، تا اینکه فارغ شد. بعد اینگونه پاسخ مى‏دهد و مى‏گوید: آنکه اهل خاطر باشد هرچه در آفاق غایب است، او را حاضر مى‏بیند. و با چشم بسته هم مى‏تواند دوست را ببیند.(13)
آن مادران بزرگوار خود نیز بفراست این حقیقت را دریافته بود که حامل چه انسانهایى هستند. این کرامت را اگر نگاه کرده و با معجزه‏اى که در مردان پیش مى‏آید. همانند طوفان نوح، ناقه صالح، آتش ابراهیم و... و گر چند معجزه مردان با معجزه زنان قابل مقایسه نیست و معجزه زنان اندک است. ولى این دو مادر و بانوى بزرگوار در آن شرایط، بنحوى قابلیت آنرا پیدا کرده است تا معجزه الهى در وجود آنها ظهور یابد.
شخصیت معنوى زن و مقام واللاى آن در فرهنگ وحى به عظمت یاد شده است. و اختصاص به قرآن ندارد. بلکه در انجیل، تورات و صحف ابراهیم علیه‏السلام نیز مطرح بوده است. و اگر مردان جزء اولیا الهى قرار گرفته است و در زمره صالحان و صدّیقین قرار داشته زنان نیز از اینگونه عظمت برخوردار بوده است. و مقام طمأنینه و یقین نتیجه تهذیب نفس و تزکیه دل و جان است. و این راهى است که جامع بین مرد و زن است. نتیجه تهذیب آن است که انسان را با ماوراى طبیعت مأنوس و از اهل شهود گرداند. بنابراین اگر راه باز است و منحصر هم نیست، پس هیچگونه استبعادى در دیدن مادر عیسى، جنین حضرت مریم را در فاصله دور مکانى و دادن بشارت به مریم از طریق شهودى ندارد.
«فیض روح القدس ار بار مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا مى‏کرد»


ارسال شده در توسط لیلا حق جو