راضى نخواهد شد و گاهى کار به گزاف کارىها و زورگوییهاى عجیبى مىکشد که اگر آن حیوان استخدام شده ناظر کارهاى خودش بود برایش بسى مایه شگفتى مىشد، مثلاً بى گناهى، بدون کوچکترین جرمى مورد ظلم و ستم واقع مىشود و هر چه فریاد مىکند کسى به فریادش نمىرسد، و ستمکارى بدون هیچ مانعى مشغول تعدى به دیگران مىگردد، و از طرفى یک حیوان، بدون هیچ استحقاقى در راحتترین و لذیذترین وضع زندگى خویش به سر مىبرد مانند حیوان نرى که براى جفتگیرى آماده شده و از طرفى دیگر، حیوان بارکش اسب آسیاب بدون هیچ گناهى دائما رنج ببرد. حیوان بیچاره از حقوق حیاتى بهرهاى ندارد جز آن چه را انسان از حقوق خودش بشمارد، و در این صورت اگر کسى به آن تعدى کند از اینکه به مِلک مالکش تعدى نموده مورد مؤاخذه قرار مىگیرد نه از نظر این که به حیوان بىگناهى تعدى کرده است و همه اینها روى این اصل است که انسان، وجود حیوانات را تبعى و طفیلى و فرع وجود خویش مىداند.»
وى مىافزاید:
«حیات زنان هم در میان قبائل وحشى نسبت به حیات مردان یک زندگى تبعى به شمار مىرفت واعتقادشان این بود که زن براى مرد خلق شده است، و به طور اجمال زن در وجود و زندگى تابع مرد بود و هیچگونه استقلالى از خود نداشت مادامى که ازدواج نکرده بود پدر، و بعد از ازدواج شوهر، ولى مطلق او بود.
مرد مىتوانست زنش را به هر کسى بخواهد بفروشد یا ببخشد، یا او را براى فرزند آوردن و خدمت کردن، قرض بدهد و مىتوانست به هر نحوى بخواهد او را مجازات کند و حتى او را بکشد و مىتوانست رهایش کرده، به حال خود بگذارد، بمیرد یا زنده بماند، و مىتوانست او را مانند گوسفندى بکشد و گوشتش را بخورد، به خصوص هنگام قحطى و میهمانى اموال و حقوق زن هم در خرید و فروش و داد و ستد، متعلق به مرد بود.
بر زن لازم بود که هر امرى را پدر یا شوهرش مىکند اطاعت نماید ودر هیچ کارى استقلال نداشته باشد، و تمام امور خانه دارى و بچه دارى و کلیه احتیاجات زندگى مرد را متحمل شود، باید از کارها سختترین آنها را مانند باربرى و گلکارى و غیره انجام بدهد، و از صناعات و حرفهها پستترین آنها را پیشه نماید کار به جایى رسیده بود که زن مىبایست پس از وضع حمل، بلافاصله پىِ وظائف خدمتکارى مىرفت و مرد چند روز به جاى او مانند بیمارى بر بستر مىخوابید و خود را مداوا مىکرد اینهاکلیات حقوق و ظایف زن بود وعلاوه بر اینها، هر طایفهاى از این طوایف وحشى، به حسب اختلاف مناطق و محیطهاى زندگى، آداب و رسوم مخصوصى نیز داشتند که مىتوان آنها را از کتابهایى که در این موضوع نوشته شده، به دست آورد» .
زن در تاریخ
تاریخ زندگى زنها در بعد مظلومیت ، سه دوره مشخص را طى کرده است؛ البته ادوار فرعى نیز دارد ، ولى سه حالت مشخص در زندگى خانمها دیده مىشود که جامعهشناسان و مورخان روى آنها بیشتر تکیه کردهاند. بدترین دورهاش ، زمانهایى است که در میان ملل وحشى و غیر متمدن بود ؛ که از لحاظ زمانى یکه دوره مشخص نیست و ممکن است تا این اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنین حالتى وجود داشته و شاید الان هم در گوشهاى از جهان باشد، اما به این جهت یک دوره حساب مىشود که زن بعنوان شىء و کالا، یعنى قبل از حیوان ، مطرح است و ارزش زن براى اینگونه جوامع در حکم یک کالاست. زن ،کالاى سرگردان و سرمایه بازرگانان و در بازار داد و ستد، وسیله نیل به هدف پست زور مردان است. بدین جهت عدّهاى که تعصب داشته، دختران را زنده به گور مىکردند که سبب ننگ آنها نشود . در معابد کلیساها، زن آبستن را زنده سر مىبریدند و خونش را به قربانگاه مىپاشیدند و سرش را تقدیم به پیشگاه معبودِ ساخته و پرداخته خود تقدیم مىداشتند. براى فراوانى آب، دوشیزگان را مرتب به زیور مىآراستند و در رودخانه غرق مىکردند. در جنگ ، زن جزء غارت و غنیمت بود . اقوام وحشى ، زنان هم را مىدزدیدند(1).
دورهاى که یک مقدار وضع خانمها بهتر مىشود، دورهاى است که زن در حد حیوان و به عنوان یک موجود زنده، البته با ارزش در حد حیوانات ، مورد توجه بوده است(2).
در قدیم ،مردان جز جمالِ ظاهرى زن را نمىدیدند و نمىخواستند به خصایص فطرى و معنوى زن توجه داشته باشند یا غافل از این بودند. که زن مىتواند بزرگترین مربى انسانى باشد.(3) دورههاى ما قبل تاریخ ،از لحاظ وضع زندگانى انسان و اصول زناشویى هنوز مورد تحقیق و بررسى کامل واقع نشده است آن چه مىتوان از رسوم قبایل وحشى که در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافل آفریقا و آمریکا و به دست آورد، این است که ازدواج در آغاز به قهر و غلبه صورت مىگرفته و این روش مانند شکار براى لذت بخشى بوده است. زنها نیز خود این سنت را پسندیدند صیاد را به دنبال خود مىکشانیدند و از راه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز کرده، و خود را در دام و چنگال آنان مىانداختند. دختران و زنانى که نصیب شکارچیان نمىشدند و مورد دستبرد واقع نمىشدند، ارزش نداشتند(4).
در دوره دیگرى زن ، یک انسان مهجور و تحت قیمومیت و ولایت مرد است که استقلال انسانیش را به کلى از دست مىدهد و به عنوان یک انسان ، فاقد اختیارات در جامعه ، زندگى مىکند .
این سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زن جزء بدترین دورانهاست(5).