سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زن وسیاست

جنبش جالبی است این جنبش سبز، حقیقتا جالب. جنبشی که با یک دروغ بزرگ متولد شد و با دروغ‌های بزرگتری به راه خود ادامه داد. جنبشی که هیچ کجایش با هم جور در نمی‌آید. هیچ کجایش با هم نمی‌خواند. در این جنبش هیچ کس نمی‌داند که دقیقا دنبال چه چیزی است. مثل ژله‌ای که هر طرفش، راه خودش را می‌رود. ملغمه‌ای است از آدم‌های مختلف با افکار جور واجور. در این جنبش موهوم، هیچ هدف خاصی دنبال نمی‌شود، هرکسی ساز خودش را می‌زند و به خاطر همین، آدم‌هایش دائما مجبورند همدیگر را تکذیب و یا توجیه کنند.

یکی می‌گوید ما طرفدار امامیم، دیگری به امام اهانت می‌کند. یکی می‌گوید ما طرفدار جمهوری اسلامی هستیم، دیگری جمهوری ایرانی می‌خواهد. یکی از انقلاب اسلامی می‌گوید، دیگری به انقلاب فحش می‌دهد. یکی خودش را فرزند امام می‌داند، دیگری به منتظری نامه می‌نویسد! یکی از عاشورا می‌گوید، دیگری اعتراض می‌کند که «باز هم عاشورا؟ 30 سال عاشورا بس نبود؟!» یکی از مردم خداجو می‌گوید، دیگری خونش به جوش می‌آید که چرا به ما می‌گویی مردم خداجو، کدام خدا؟! یکی اهانت به امام را محکوم می‌کند، دیگری می‌گوید یعنی ما هم باید محکوم کنیم؟! یکی اشک تمساح می‌ریزد و می‌گوید امام کجایی که فرزندانت را کشتند؟! دیگری فریاد می‌زند که بس کنید، تا کی امام؟!

یک روز پنج نفر کنار هم می‌نشینند و علیه جمهوری اسلامی و علیه رهبری نامه می‌نویسند، فردا یکی از همان‌ها علیه امام زمان حرف می‌زند و همه چیز را خراب می‌کند. آن وقت دیگران مجبورند برای حفظ آبروی خودشان، نامه بنویسند و بگویند که او از ما نیست، او نادان است! پشت پرده هم به خود او می‌گویند که فلان فلان شده لااقل به مقدسات مردم توهین نکن که مردم را از دست ندهیم! خنده دار نیست؟ تازه شانس آوردیم گنجی این حرف‌ها را در تلویزیون بی‌بی‌سی گفته بود، وگرنه سبزی‌ها آن را هم ساخته و پرداخته صداوسیمای خودمان می‌دانستند.

مضحک‌ترین بخش این داستان کمدی، آنجایی است که بعضی‌ها مجبورند برای نابودی جمهوری اسلامی، «الله اکبر» هم بگویند! آنهم کسانی که در طول سی سال گذشته، حتی یک بار تکبیر نگفته‌‌اند! حتی آنهایی که در زمان انقلاب که یک ملت به پا خواسته الله اکبر می‌گفت، از گفتن الله اکبر خجالت می‌کشیدند! حکایت بعضی از این سبزی‌ها، حکایت آن مردی است که آخر عمری پایش را به مسجد گذاشته بود.

امروز از این جنبش توخالی، نه پشتوانه مردمی آن باقی مانده، نه پشتوانه عقلی آن، نه قدرت سیاسی بزرگان آن و نه حتی همان حمایت اولیه انتخاباتی از آن. قدرت این جنبش متوهم، اکنون در زبان و بیان آدم‌های خارج نشین آن است که آنها هم هر روز با خودشان دعوا دارند و بیانیه می‌دهند و همدیگر را محکوم می‌کنند!

همان طوری که گفتم، این جنبش سبز متولی خاصی ندارد، فعلا بی‌در و پیکر است. به همین خاطر از لائیک و لیبرال و مسلمان و روحانی و رقاص و هم‌جنس‌باز و … در آن حضور دارند. همه این آدم‌ها هم فعلا یک طوری کنار هم زندگی می‌کنند. فرض محال که محال نیست. تصورش را بکنید که یک روز اینها پیروز شوند و یک حکومت سبزی تشکیل بدهند، آن وقت چطور قرار است با هم کنار بیایند، فقط خدا می‌داند!

تنها چیزی که می‌توان درباره این جنبش موهوم و خنده‌دار گفت، این است که جنبشی است هزار چهره که چون یک هدف واحد را دنبال نمی‌کند هرگز به جایی نمی‌رسد و روز به روز هم ضعیف‌تر می‌شود. چه سبزها بخواهند چه نه، چه باور کنند چه نه؛ و تا زمانی که حال و روز این جنبش، این باشد و گرفتار تناقضات ریشه‌ای و اصولی باشد، بخاری از آن بلند نمی‌شود. البته معنی حرفم این نیست که سبزها وجود ندارند و کاری نمی‌کنند و دیگر سطل آشغالی را آتش نمی‌زنند. نه خیر، اتفاقا باز هم خواهند آمد و آتش خواهند زد، اما تا وقتی نماد و پایگاه و سخنگوی رسمی چنین جنبشی، کاربران «بالاترین» باشند، حقیقتا انتظار بیشتری از آن‌ها نیست.

البته آدم‌های دیگری هم در داخل کشور هستند که ادعا می‌کنند آنها سبز واقعی هستند. ولی این ادعا را نمی‌شود باور کرد. به سبزهای دیگر برنخورد. من سبز دیگری غیر از سبز «بالاترینی» نمی‌شناسم. سبز واقعی یعنی همین سبزهای بالاترین! سبزهای دیگر کمرنگ هستند، سبز درون نظام هم نداریم. چرا سر خودمان کلاه بگذاریم؟ اگر سبز درون نظام وجود خارجی داشت، الان روزنامه‌های اصلاح طلب بایستی درباره‌اش مطلب می‌نوشتند و یا لااقل سبزش را پررنگ‌تر می‌کردند!

پس سبز واقعی یعنی همین سبزهای بالاترین. البته توهم، درد بی‌درمان این بندگان خداست. از آنجایی که کاربرانش بطور شبانه‌روزی مشغول خدمت به موج سبز هستند، فرصت حضور در خیابان‌های ایران را ندارند پس اگر چیزی نوشتند که قوه تخیل آدم را قلقلک می‌دهد، خیلی به مغزتان فشار نیاورید. راحت باشید و بخندید. خودشان هم همین کار را می‌کنند! کاربران متوهم بالاترین، اخیرا خواب دیده‌اند که جمهوری اسلامی در روز 22 بهمن امسال سرنگون می‌شود! خدایا شکرت…

پی نوشت: این مطلب درباره وضعیت فعلی جنبش سبز و از همه مهمتر وجود تناقضات عجیب و غریب در میان بخش های مختلف آن هست. پس خواهش می‌کنم  به حساب توهین و تمسخر و … نگذارید.

این هم زنده نگه داشتن 22 بهمن در بالاترین

این هم فرمایشات و راهکارهای پدر معنوی جنبش سبز و علمدار میرحسین، جناب آقای محسن سازگارا


ارسال شده در توسط لیلا حق جو